*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

دوربین مخفی

السّلام ای روزه داران السّلامعاشقان مخلص ماه صیام 

تاحالاحتماً سوارآسانسورشدید.وقتی تنها سوار بشید احیاناً تو آیینه داخل کابین نگاهی به جمال خودت انداختی و شکمتم دادی تو وحال کردی از این تیپی که داری و برا شیطنت،زبون درازی هم کردی امّا یهویی نگاهت میفته به نوشتۀ تابلویی:

 این مکان مجهز به سیستم دوربین مداربسته میباشد 

پاک، وا میری..ازخودت خجالت میکشی..تا درب آسانسور باز میشه سریع میزنی بیرون و پشت سرت را هم نگاه نمیکنی اما برای ابد یادت میمونه که توآسانسور حتی اگر دوربین نداره باید مثل بچه مثبتها بود و منتظرتا رسیدن به مقصد.هیچ خطایی هم محاله ازت سربزنه. 

کاش میشد دورتا دور کره زمین یه نوشته متحرک میزدن که: 

 کره زمین مجهز به سیستم دوربین مداربسته میباشد 

نمیدونم چرا ما آدمها باید همیشه بهمون متذکـّر بشن وگرنه زود غافل شده و به خودمون هم زبون درازی میکنیم چه برسه به دیگران..خب اون تابلونوشته هست فقط ما نمی بینیمش اما چه بسا بزرگانی که همیشه هم خودشون دیدند و هم به دیگران گوشزد کردندکه: مواظب باش..زیر نظری هاااااا

امام خمینی(ره):عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید 

ختم کلام امشب:خداوندا شتر دیدی ندیدی...ممنونتم  

پ.ن:غروب داشتم آماده میشدم برم باشگاه.گفتم یه زنگ بزنم به دوستم و ببینم امروز چه ساعتی مسابقه داریم که حرفی زد پاک ازباشگاه و مسابقه بریدم. 

گفت:مگه خبرنداری؟؟؟.. 

گفتم :نه.چی شده؟؟ 

گفت:آقامیرهاشمی مُرد!!. 

گفتم.نه باباااااااااااااااااا.مُـربّـی مون؟؟ 

گفت:امروز ورزشگاه امجدیه تشییع جنازه بودیم.. 

گفتم:مگه میشه؟؟.درسته که سی و اندی سال سن داشت اماهنوز ازدواج نکرده بود. 

بعد خودم متوجه بی معنی بودن حرفم شدم.. 

آقای سیدمسعودمیرهاشمی.ازمعدود دفعاتیه که به نام صدات میکنم.ببخش.آخه توباشگاه علیرغم اینکه اکثرقریب به اتفاق بچه ها ازلحاظ سنی ازشما بزرگتربودند اما همیشه همه ؛آقا ، صداتون میکردند.تو این مدت خیلی چیزا ازت یادگرفتم و همیشه مدیونتم.خدا رحمتت کنه. 

زندگی بسیار کوتاه است. چه هفتاد سال عمر کرده باشی، 

چه بیست سال.روزها را که جمع بزنی، دو روزی بیش نیست: 

 ناگهان بانگ برآمد که خواجه مُرد

  

کوله بارت بربند
شاید این چند سحر، فرصت آخرباشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا را
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم 

ای سبکبال 

در این راه شگرف 

در دعای سحرت 

در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر 

من ِجا مانده بسی محتاجم  

فقدان مربّی با اخلاق تیم بسکتبال با ویلچر جانبازان 
مرحوم سیدمسعودمیرهاشمی را به خانواده آنمرحوم و 
عموم دوستان جانباز و ورزشکار تسلیت عرض مینمایم.
قاصدک 

التماس دعا.یاعلی مدد

نظرات 3 + ارسال نظر
شاپرک سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 00:33

عرض سلا م وقبولی طاعات و عبادات شما

همچنین تسلیت میگم خدمتتون در گذشت مرحوم سیدمسعودمیرهاشمی مربی عزیزتون رو ...روحشون شاد و قرین رحمت الهی...

کاش سایه ی اقتدار خدا رو همیشه بالای سرمون حس کنیم

حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود !

شاپرک سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 00:34

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

سمانه سه‌شنبه 2 شهریور 1389 ساعت 00:58

سلام ..

ما هیچ ترین حباب این دریاییم .

افسانه ایی از گذشته و فرداییم

چون سایه ایی که هست و نیست بود و نبود

پیدا شده آنچنان که نا پداییم


تسلیت میگممممممممممممممم به شما . خانواده ایشون و همه دوستان ورزشکار

واقعا یوهو میفتیم تو کوزه .. نمی فهمیم چطوری شد
فقط
خدایا تا پاکمون نکردی خاکمون نکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد