عقابی از قفس پرید تا نبیند پرواز کلاغ های بی مایه را
«خبر آنلاین»
حجازی رفت و آسمانی شد. رفت و حالا عکسش شده قاب روی دیوار.
قاب عکسی برای تداعی «دستان» و «زبانی» که یک عمر درد تحمل کردند اما برای تعظیم،
به کار نیفتادند. او رفت. ماند خاطره سری که خم نشد تا بر دستان اعلیحضرت بوسه زند.
ماند خاطره سیلی ازسر خشمش بر صورت ژنرال شاهنشاهی که سرنوشت قبل از انقلابش
را برای خود وهمسرش،تلخ رقم زد.!.او رفت و ماند خاطره مردی که پس از انقلاب تکفیرش میکردندچون مدام صورتش را اصلاح میکرد و کراواتش را همیشه بر گردن میبست.
او که عادت نداشت از عقاید مذهبی دستاویزی بسازد برای رسیدن به پلههای بالاتر...
حجازی: «خوب یا بد،من عادت دارم حرفم را رک بزنم. عادت ندارم مجیزگو باشم»
امروز بعدازشنیدن این خبر به سراغ آرشیو ذهنی ام! رفتم تا برای حجازی مطلبی بنویسم!.
حجازی برای من نه عقاب آسیا بود و نه سنگربان شماره یک تیم ملی!.برای حجازی نه بخاطر
مربی تیم فوتبال استقلال ارزش و احترام خاص قائلم و نه بخاطر نایب قهرمانی آسیایی اش!.
اتفاقا حجازی ازوقتی برایم محبوب شد که دیگر درعرصه فوتبال نقش پررنگی نداشت اما!!
همانطورکه خود نیز اذعان داشت چون مجیزگوی کسی نبود و حرف از دلهای سوخته
مردم میزد دوستش داشتم وامشب با دیدن صحنه های فراق و هجرانش در برنامه ۹۰ گریستم.
سخت پیدا میشه کسی که ازچپ و راست حاضرباشند به پاش پول بریزند اما اهمیتی برای این
مال و منال قائل نباشه.هرگز ازخاطرم محو نمیشه نگاه همراه با یک دنیا حرف ِ ناصرحجازی
وقتی که فتح الله زاده(سرپرست باشگاه استقلال) بر بالین بیمارش گفت :
بنا داریم مجسمه ای ازاسطوره بسازیم! وحجازی نه تشکر کرد و نه چیزی!!.
بسیار متاسفم برای رسانه ملی که تاهفته پیش بعلت اینکه حجازی از درد دل مردم نالیده بود،
ممنوع التصویرش کرده و امروز از ساعت2بعدازظهر شروع به نوحه سرایی و به به و چه چه
کردند! و چه خوش گفت دیگر مرد صریح اللهجه حاشیه های فوتبال ایران"عادل فردوسی پور":
هرکسی راست بگه و بله قربان گو نباشه محبوب میشه.مثل حجازی.
مجیزگو نبود!!.این سخنی ست که پیرعالم سینما استادجمشیدمشایخی نیز
درملاقات دوهفته پیش بربالین حجازی خطاب به خبرنگاران گفت!!..
یکی ازبستگانمون که در بیمارستان کسری شاغل هست امشب میگفت که لحظه های آخر عمر ناصرخان خیلی دردآور و ناراحت کننده بود.پزشکان از48ساعت قبل قطع امیدکرده و همگی فقط به مونیتور بالای سرحجازی خیره شده بودیم که چه زمانی به توقف آید آن قلب نا آرام؟!
ساعت آخر خون بالا اورد و .....
اما امشب بادیدن صحنه های جلوی بیمارستان کسری از سوی مردم تهران در سوگ ناصرخان
و ارسال بیش ازچهارمیلیون مسیج در برنامه 90همش میگم که: خدایا مرگی چنانم آرزوست.
درخت ها ایستاده می میرند
خداحافظ ، عقاب ِ خسته از بیداد