اِذا زُلزِلَت ِالاَرض چه شوری ست؟ چه غوغاست؟ نه پستی نه بلندی و نه دریاست رسیدست همان روز قیامت که فرمود خدا زود رسد،زود خلایق همه درحال فرارند واین روز، همان روز حساب است که مردم همه اینگونه پریشند همه در پی ِ خویشند ومردم همگی مست.همه بیخود و مدهوش الا اهل قیامت،همه ساکت و ای جمله خلایق همه خاموش شده گوش سراسرهمهءعرصهء محشر ملائک همه در شور غزلخوان همه سرمستِ شمیمِ گل حیدر چه حالی ست؟خبر چیست؟ یگانه گهر ِ حضرت ِ داور یا حضرت زهرا ملائک همگی بال گشودند باری، خبر این است جبریل ندا زد که خلایق مبهوت ِجلالش همهء ناس زهراست و آن وعدهء شیرین ِ شفاعت بردست ِ کبودش اسباب شفاعت و زهرا شده گریانِ ابالفضل مردم همه ساکت همه مبهوت و حیران ابالفضل کین فاطمه اَبر ِ کرَم و رحمت و عشق است. ازاو شده جاری به لب خشک زمین بارش باران ابالفضل ناگاه همه از دهن یاس شنیدند سوگند ترا حقّ ِ دو دستان ابالفضل هرکس که زد دست به دامان ِ ابالفضل و یاران ِ ابالفضل، همه مات از آن هیبت ِ عبّاس انگارنه انگار که این روز ِ حساب است یک بار دگر سینه زنی غربت ِ عبّاس آری شده برپا به قیامت عبّاس ، همانی که قَتیل ُالعَبـَرات است شرمندهء شرمندگی اش آب ِ فرات است باگریهء زهرا بانام ِ ابالفضل و دستان شفیعش ناگاه در آن حال ِ پریشان ِ دل ِ مادر ِ سادات آمد زسوی حضرت ِ معبود ندایی تا باز به چشم همهء خصم رَوَد خار تاکور شود هرکه به دنیا ز حسَد کرد بخشم به تو هرکس که توی فاطمه گویی خود دانی و چشمی که شده خیس در وصف چنین قصّه به محشر یکپارچه سرمست و غرورم بیخود شدم ازخود و چنین نعره کشیدم
جز تو ارباب خریداری ندارم التماس دعا |