ماه رمضان که از راه میرسه یه حس خوشایندی بهم دست میده..یاد دوران پاک کودکی
و اولین افطاری...همهء خستگی ها و سختی ها و عطش روزه دار یه طرف و
صدای زیبا و دلربای استاد مسلّم آواز ایران یه طرف...
این دهان بستی دهانی باز شد تاخورندی لقمه های راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب
وبعد بایک همخوانی و تواشیح،خودتو آماده میکنی برای شنیدن صدای ربنّای استاد شجریان
رَبّنا اَفرغ عَلَینا صَبراً وَ ثَـبِّت اَقدامَنا وَنصُرناعَلَی القَومِ الکافِرین
ولی بعدها که بزرگتر شدیم فهمیدیم که روزه ، فقط و فقط لب بستن از خوردنیها نیست
اون روزه ای مقبول درگاه حضرت حق است که بتونی لبی دیگر را با طعام آشنا کنی و
دلِ خسته و خجالت زدهء خونوادهء نیازمندی را شاد کنی..درآستانه ماه مبارک رمضان
ماه ضیافت الله،کاری کنیم تادر بارعام الهی ازما به نیکی پذیرایی کنند.
افتخار دارم به عرض تمامی دوستان عزیزبرسانم:بیاری حضرت حق و باهمکاری دوستانی
مثل سنگ صبورگرامی و دختر خوبم فاطمه ازوبلاگ غریب؛و همچنین دوستی دیگر که
حاضرنشد نامش راببرم"در ایام ماه مبارک رمضان"همه روزه دلنوشته ای ویژه داشته باشم
تا انشاالله باحضور و پیامهای گرانبار دوستان در این بارعام الهی شرکت جسته و
این ماه رمضان،بیشترین بهره را در کنار هم ببریم.قاصدک
یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت ازکوچه ما دوره گرد
داد میزد:کهنه قالی می خرم دست دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک درچشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشیدبغضش شکست
اوّل ماه است و نان درسفره نیست ای خداشکرت؛ ولی این زندگیست؟!
بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقاً مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون پرید گفت:اقا..سفره خالی میخرید؟!!
شادباشید و از شادی خودبه دیگران ذکات دهید