*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

خواهش میکنم؛رأی ندهید! هرگز...

 

قبل نوشت!:(۱)این قسمت هیچ ربطی به مبحث این مقال نداره.!!

قبل نوشت!:(۲)فضا و آدمهای این نوشته وجودخارجی ندارند!!...هرگز...!

کاملاْ براساس تخیّلات نویسنده میباشد! ازبس مدینه فاضله ندیده خب!!!

 

زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته ست     تادر آن دوست نباشد همه درها بسته ست 

 

چندشب پیش داشتم میرفتم هیئت هفتگی مون که توخیابون صدای فریاد(آی دزد آی دزد)خانمی محجّبه که داشت از اتومبیلش خارج میشد توجهم راجلب کرد.!.بیشتر که دقت کردم دخترخانمی که همراه اون خانم بودرادیدم که داشت میدویددنبال یه موتوری...رسیدم به میدون که دیدم اون خانوم جلوی پاسگاه مستقر درمحل غمگین و مضطرب نشسته و آدمها بی توجه به حال اونا درگذرند.!.وعجیب اینکه سبزپوشان مخلص"ناجا"همونهایی که فقط محض رضای خدا این حرفه رابرگزیدند وافتخار میکنندبه سربازی آقا امام زمان(عج)وهیچ چشمداشتی ندارند الّا دریافت مالیاتهای مردم جهت حفظ امنیت! خیلی بی تفاوت تر از مردم فقط لطف کردند و به این خانوم اجازه دادندبنشینه روی پلکان جلوی پاسگاه.!.موتورسوار هم ازجلو چشم همین عزیزانِ سختکوش! سریع دنده عوض کردو رفت که رفت.!.نه کوششی و نه وفایی!!.دلم بدجوری سوخت برای اون خانوم..آخه خودم یکبارهمین حالت رو تجربه کردم..اونم درست جلودید مأمورقانون..موتوری پول راقاپید ورفت..مأمورکلانتری هم دادکشیدسرم که اصلاً این همه پول پیش تو چی میخواسته.!!.(خداوکیلی حقیقته هااا)اونجابودکه منم به تأسی ازدیگران به راهم ادامه دادم درحالی که از درون این شعر اخوان ثالث را فریاد میزدم: 

 

 سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سر ها در گریبانست
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را 

نگه !جز پیش پا را دید نتواند!که ره تاریک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزانست
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک 

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است
پس دیگرچه داری چشم زچشم دوستان دور یا نزدیک؟ 

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ییرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ... !
دمت گرم و سرت خوش باد ! سلامم را تو پاسخ گوی! 

در بگشای ! 

 

 

 

 

 

خواهش میکنم" رأی نـدهـیـد.!.

 

قبل از شروع"دوست عزیز"اگردراین نوشتارسخن زشت وناپسندی دیدی"به بزرگواری خودت ببخش

 

  

 

میزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن...میزنم جیغ و کنم داد که آزادی نیست 

 

ازنوجوانی لحظه شماری میکردم کی روزانتخابات میرسه تابه چشم خودم ببینم که یک سال بزرگترشدم وحالا دیگه میتونم توسرنوشت مملکتم تأثیرگذارباشم.!.ولی این روزها هرچی به روزانتخاب نزدیکترمیشیم حالم خرابترمیشه!.چراکه اینروزها همه یادشون رفته که همین انتخابات هم از صدقه سری انقلابیه که حاصل زحمات ملتی به رهبری امام خمینی(ره) و یاران صدیقش بوده..این همه بداخلاقی؟؟این همه تهمت؟؟ 

مگه اینها که کاندیدشدند تا همین دیروز بین مانبودند؟؟خوب بود مثلاًمحسن رضایی تو همون ایام دفاع مقدس به شهادت نائل میشد تا الان اتوبانی به عکسش مزیّن باشه ونامش؟!.یا اینکه میرحسین اگه راست میگه چرا تو همون هفت تیربابهشتی شهیدنشدتا الان تمبریادبودش راچاپ کنیم؟!..کروبی چرا سرپیری یاد ریاست افتاده؟؟چرا ازچنگ ساواک و بعدها درفاجعه حج خونین به سلامت عبورکرد؟؟ 

یا احمدی نژادکه از دل دانشگاه جذب گروهکها نشد و رسید به اینجا؟اصلاًازکجامعلوم کمونیست نباشه؟!.البته آقایان رضایی و کروبی؛خودشونم میدونندکه برای گرم شدن تنورانتخابات وارد عرصه شدند و حتماً که ازاین دست تهمت ها فعلاً ! در امانند.!.ولی.!.واقعا!که خجالت داره.!. 

در این نوشتار اصلاًقصدحمایت ازکاندید خاصی راندارم 

 

برای همینم به نشانه حُسن نیّتم "لوگو وشعار قاصدک رابمدّت ۲روز حذف میکنم.!. 

ولی یادمون نره؛ ماملتی بودیم مهرورز.عشق به آب وخاک و قدردانی ازخدمتگزاران آیین مابود...ما شهره خاص و عام بودیم...حتماً باید یه جنگ پیش بیاد تا مثل یه سدّ آهنین جلوی متجاوز بایستیم؟!.یا اینکه یه زلزله قوی ترو مخرّب تر از بم؟!!.چرا تو شادی ها ودرزمان آرامش نمیتونیم همدیگه را تحمل کنیم؟؟!.متاسفانه به جایی رسیدیم که چنین ایامی بیرحمانه طرف مقابلمون رامورد ناجوانمردانه ترین الفاظ و تهمتهاقرارمیدهیم.البته زیاد هم مقصر نیستند و نیستیم.!. 

آخه تازه چندساله که داریم تحمّل میکنیم مخالف را.!. 

عادت کرده بودیم به زورگفتن و شنیدن..مارو چه به دموکراسی؟؟. 

آدمها تا موقعی خوبند که مثل ما فکرکنند..فرقی هم نداره.. 

همسراون فرمانده شهیدتا موقعی محترمه که کاندیدای ما رو تاییدکنه.!. 

رزمندهء ایثارگر و آزاده و جانباز تاموقعی عزیزند که مثل مافکرکنند.!.

معلم باید مثل ما بیندیشه..دانشجوی روشنفکرنما ! را چه به تفکر؟!. 

مااین حق را برای استادشون قائل نیستیم! چه برسه به این جوجه فکلی ها.!!. 

طلاب علوم دینی و حوزه های علمیه تاوقتی مشغول تدریس وتبیین فقه جعفری اند 

 که چشمشون به دهن ماباشد واز امام زمان نگویند مگر بر میل و اراده ما.!!

اگه اینطوره خب چه فرقی با رضا خان قلدر داریم؟!.اصلاًچراانقلاب کردیم؟!. 

یعنی فقط همون جوونهایی که شهید شدن اضافه بودن؟؟ 

متاسفم.!.تمامیّت خواهی یعنی همین.!.چی به روزمون اوردند؟!  

 

با من اکنون چه نشستنها ، خاموشیها
 

 با تو اکنون چه فراموشیهاست
 

 چه کسی می خواهد...من و تو ما نشویم
  

خانه اش ویران باد
  

من اگر ما نشوم ، تنهایم... 

 

تو اگر مانشوی؛خویشتنی
 

 از کجا که من و تو
 

 شور یکپارچگی را در شرق   باز برپا نکنیم
 

 از کجا که من و تو...مشت رسوایان را وا نکنیم

 

دوست عزیز..هموطن گرامی.!. 

اگر هنوزفکرمیکنی رأی دوستت به کاندیدای مورد علاقه ش رأی به امریکا و عمّّال صهیونیسته.!.اگر معتقدی که رأی هموطنت باعث میشه فردای قیامت خدا تو رابازخواست بکنه.!.و این آرا موجب روشن کردن آتش جهنم برای تو بشه!!.اگرهنوزدراین خیالی که فقط و فقط کاندیدای تو! مورد تأیید آقاامام زمان(عج)هست وبس!..اگر ایمان داری که بچه ءبالا شهررا فقط توی دیسکوها میشه دید و اکس پارتی ها.!!.ویا اینکه مرفّهین بی درد و رپ ها رو چه به انتخابات؟!!

اگرچنین عقیده ای داری خواهش میکنم.توبیا و رأی نده.!!. 

توچرا خودتو شریک جرمشون میکنی؟!.تو رأی نده.!. 

چراکه اونها چه تو بخواهی وچه نخواهی"به عشق این آب و خاک" 

وبه پاس زحمات بزرگان و پاسداشت خون شهیدان؛ می آیند و رأی هم میدهند.!. 

فقط از شما خواهش میکنم ..نه..عاجزانه تقاضامیکنم..رأی ندهید...همین وبس   

پ.ن:

اگربااین نوشتار ناخواسته باعث رنجش خاطر عزیزی گشتم عاجزانه تقاضای عفو دارم.