*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

هذیونهای شبانگاهی ِ قاصدک

 

  

 

بارالها یاری ام کن ؛ خسته ام               همچو مرغی درقفس؛ پر بسته ام 

ای خدا من خسته ام ؛ خاکم بکن          یا که اول پاک و بعد خاکم بکن 

یاری ام کن ای خدا سرگشته ام           ازطلا گشتن پشیمان گشته ام  

 

ای خدا " ای خالق جنّ و ملک           من نمیخواهم دگراین قاصدک!! 

چونکه هرشب یک پیام ازچپ و راست         مینوازد بنده رابی کم و کاست 

دوستی گوید*دروغ ممنوع*! کو؟             از پی تخریب گشتی بذله گو؟!  

آن یکی گوید : مجیز ِهاله "گو           شادی محمود بیا حرفی بگو !

کم اشارت کن به آن هالهء سبز          کم بگو "یاران" همه باشید سبز 

تهنیت گو یک شبی محمود را                 گو مبارک منصب مسعود را !!

وآن دگر گوید:مگو این " آن بگو                 کم بشین شبها و هی هذیان بگو 

اون پروفایله نوشتی تو وبت؟؟!               گورخود را کنده ای با این وبت!  

دخترم گفت:بابایی"خیلی بدی!                این چه حرفی بودبه محبوبم زدی؟!

بر بسیج ُ ناجا و  واجا  نـتاز !                  کم به وبلاگ ِ در ِ پیتت بناز !!

کم بگو دزدیده اند رأی منو!              ازمکافات عمل غافل مشو !  

آن یکی گوید:حاجی"بیشتربگو            من که میترسم بگم"پس تو بگو 

گفته ام صدبارکه حاجی نیستم!            وقتی تونیستی منم پس نیستم! 

مدح محمودگوی" انعامت دهند             سیب زمینی بهریک شامت دهند!  

دوستی گوید: بَـبم جان ! گند زدی!               گند بر دنیا و عقبایت زدی!

گفتمش: کم کن مرا شیر ژیان !               خسته ام باورکن از زخم زبان ! 

چونکه هرشب میزنم من جیغ  و داد         دوستی سیبی مرا انعام داد! 

گفته از ایران و ایرانی بگو                      خانه گشته رو به ویرانی" بگو 

از ندای سبز " آیا گفته ای؟                   یا چو دیگرمردمان خوش خفته ای؟!  

ازچه میترسی ترا که باک نیست          قاصدک که خانه اش برخاک نیست 

یک نسیم صبح گاهی بس ترا            تا که از بندجهان گردی رها 

گویمش:تا زنده باشد یک جوان          غم مخور"ایران بماند جاودان  

چشم بدخواهان ایران کور باد               دشمن این آب و خاک درگور باد 

توبمان" ایران من"جان منی      توعزیزی"برتر از جان منی 

 

 *اشاره به لوگوی بالای وب درهفته گذشته میباشدکه جویایش شدند

پ.ن.تمامی این ابیات نقل قولهای دوستان قاصدک درقالب نوازشهایشان بود.!   

وعده دیدار ِتموم عاشقان و منتظران عدالت در قاصدک آدینه ها 

بیاری حق تموم جمعه ها به روزه...

شادباشید وهمگی سلامت!...یاعلی مدد

نظرات 102 + ارسال نظر
شمس دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 02:01 http://mushtagh.blogfa.com

سلام
کم لطف شدید و سایه تان سنگین چرا ؟؟؟!!!

اختیار دارین..این چه حرفیه؟؟.من از هم کلامی با شما (بی اغراق)بی نهایت خرسندم
ولی نمیدونم چی شده که کامنت دونی بلاگفایی ها در شب باز نمیشه؟!
نمیدونم اشکال از سیستم منه یا نه..ولی بسیار سعی کردم..بازم میام..
فقط خداکنه بازم بیایید و این عذرتقصیر را بخونید..شبتون بخیر..یاعلی مدد

واگویه های یک دوست دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 03:23

افشای حقایق پشت پرده متروی اصفهان

http://mohandeskasi.blogfa.com/post-1.aspx

دوست عزیز..من رفتم و خوندم اون مطالب را..تاییهم کردم تا بقیه هم اگه دوست داشتند رجوع کنند و ببینند ..همین کار ازدستم براومد..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 03:37

سلام

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم .....

که سالها به اجبار خواهیم خفت.

زنده یاد دکتر علی شریعتی

بله...وقت برای خوابیدن زیاده..اونقدربخوابیم که استخونهامون پوسیده بشه!!
باید قدر بیداری را دونست..ممنون از یادآوری تون..زنده باشید و سلامت..یاعلی مدد

هادی دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 15:11 http://jazireyeto.mihanblog.com

سلام
ممنون که سر زدید
من هم از رک بودن خوشم میاد و از رو دروایسی بدم میاد
درسته که من خبر آپ به شما دادم وشما نخودید چیز زیاد مهمی نیست فقط تو آپم خواستم بگم که یکسال از بی مادر ی من میگذره یکسال از وجود کسی که مثل کوه پشت سرم وای میستاد میگذره
حالا سری بعد میخوام از بی وفایی هایی که تو این ۱سال دیدم از اطرافیان به صورت شعر بنویسم اگه خدا حس قافیه رو بهم بده
بگذریم
من اگه پست های شمارو نخوندم برا اینکه وقتم برای رفتن تو نت خیلی کمه و همچنین صرف سیتم کردن هم کمه
به خاطر همین نتونستم بخونم
میدونم الان شما هم تو جواب می خوای بگی برا شما هم مهم نیست متن منو بخونید
ولی عیبی نداره شما نمی خواهید به دستی که من برای دوستی جلوتون اوردم دست بدید مشکلی نیست فوقش و اخرش این کلمه ست دیگه
خداحافظ
خوشحال شدم از این چند روز که باهم آشنا شدیم
بای

آقا هادی..شما مثل اینکه عادتتونه زود قضاوت کنید دوستان را.ولبته یک جانبه
من نگفتم نمیخونم پستت را..گفتم الان وقت ندارم بعدا میام و میخونم..ولی انتظار زیادی نیست اینکه گفتم شما وقتی که به موردی ازنوشته من استناد میکنی؛خب کامل بخون و بعد نظر بده.مثلاْ من کجا از بسیج دفاع کردم نمیدونم..گرچه رد شونم نکردم..صرف اینکه کلمه بسیج را دیدی که ملاک نیست هرچی دوست داری نثارم کنی...در مورد دوستی با بنده هم..خب اینبار هم زود قضاوت کردی و خودت از طرف من جواب دادی..کاش لااقل فکر میکردی من اونقدر بزرگ شدم که خودم بتونم جواب بدم..به هرحال..خوشحال میشم باز بیای و سرفرصت و بدون هیچ پیش زمینه فکری مطالبم را بخونی و نقد کنی..یاعلی مدد

هادی دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 15:24

حاجی اپت رو خوندم
راستی شما دوست دارید امار وبلاگتون بره بالا آخه جواب محبت دوستانتون رو میدید تا بیان یه بار دیگه تو وبت و جواب شما رو بخونند بازم نظر بدن که باز روز از نو روزی از نو خب یه کد بگیر بزار تو جاوا تا تعداد بازیدیدت زیاد شه
موفق باشید....یا علی مدد

الان اینها که نوشتی؛نظرت در مورد پست منه؟؟؟!!
آمار بازدیدها را عمداْ حذف کردم..زیرنویس کامنت را هم وظیفه ام میدونم.نیازی نیست کسی بیاد و روز از نو روزی ازنو باشه.چون وبلاگشونم میرم..شما عادته زودقضاوت کردن..ممنون که اومدی و خوندی

سمانه دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 23:41 http://roz-siah.blogfa.com

من میگم مملکت امام زمان (عج) کمک کرد خیلی حقایق رو بشه نگفتم امام زمان گفته عزیزدل...شرمنده اگه بد نوشتم...
راستش من این عکس رو تو راهیان نور دیدم تابلو رو داشتم شوخی میکردم این روش نوشتین قاصدک ونگفتم شما رفتی عکس گرفتین توی شلمچه گفتم اگه رفتین وعکس گرفتین چقدر جالب روش نوشتین..
مردم که نگفتم ضد انقلابن یعنی منظورم اونایی هست که از مملکت آزادمون خوششون نمیاد ومیخوان اذیت ملت بکنن ومن همه رو مواخذه نکردم عزیزدل...
سیاستی که حرف زدم نظر خودمه نه نظر تکراری (شایدم همه مثل من نوشتن ومنم نمیدونستم همه اینطوری مثل من فکر میکنن) آقای موسوی هم تموم شد ورئیس جمهور انتخاب شد وبحثی توش نیست ومملکت به راه خودش ادامه میده...فقط این درگیریها ذهن همه رو اذیت کرد که انشاالله دیگه پیش نیاد... من نگفتم طرفدار موسوی یا کسی هستم فقط گفتم خدا یه وقتایی بوسیله بعضی بنده هاش بعضی چیزها رو رو میکنه(مثل حرفای بعد از انتخابات توسط کشورهای غربی که همه میخوان مملکتمون رو ازما بگیرند وبه قول خودشون آزادی بیارن که نمونش در عراق مشاهده کردیم...
سیاست پیچیده هست وهروقتم بیای نظر بهش بدی باعث میشه هردوطرف گفتگو اذیت بشن ونسبت به هم بدبین باشند ...پس اگه اشتباه نوشتم شما ببخشید واگه نظری دادم نظر خودم بوده و از روی اخبار روز وبس ....بازم شرمندتونم

دوست عزیز..من قبلا هم بهتون گفته بودم در ایام انتخابات اصلا هیچ دوستی که مخالف افکار سیاسی بنده بود را دعوت نکذردم تا نکنه باعث تکدر خاطرشون بشم..شما را هم برای پست میلاد امام علی (ع)دعوت کردم..ولی شما در مورد تنها مطلبی که ننوشتید همون پست بود..مفصل امشب در وبلاگتون توضیح دادم..همه امور وقضاوت در این مورد را هم به خدا و آیندگان واگذار کردیم..منم اگر ناخواسته باعث رنجش خاطرتون شدم عذرمیخوام..سلامت باشید.دشمنتون شرمنده..یاعلی مدد

ستاره سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 00:56 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر

مبارک باشد و یا بر عکس.........

شما هم کد دار شدید!!!!!!!!!!!!!

دستشان درد نکند و یا بر عکس.......

دیگه تو این مملکت نفس کشیدن هم کد میخواهد!!!!!!!!!

شب شماهم بخیر..والله من نمیدونستم چی شده..ولی شما امشب دومین نفرید که اینو میگید..اتفاقا این کد نوشتن بلاگفا همیشه عصبی ام میکرده..آمد به سرم از آنچه میترسیدم..باید یک کامنت به خودم بدم ببینم چه جوری شده مگه!!!..ولی نه...بانوی سیب بلاگ اسکاییه!!.میرم وب ایشون امتحان میکنم..خدمت شما هم خاهم رسید..زنده باشی و سلامت

غریبه سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 00:56

سلام به قاصدک گرامی


نمیدونم چرا این اقا هادی اینقدر نگران بازدید کننده های شما و تعداد اونهاست.....ما فقیر فقرا بازدید کننده هامون فقط چون اهل دل هستند میان و سر میزنند تعداد مهم نیست اصل دوستی و محبته که در کلبه فقرا بیشتر به چشم میخوره ....تعداد کامنت رو خیلی راحت میشه بالا برد میدونید چطوری ؟ مثلا اینجا رو با چت اشتباه بگیریم و هی بیاییم با بقیه دوستان کل کل کنیم کاری که الان بنده حقیر دارم انجام میدم در حالی که در مورد مطلب قاصدک قبلا نظر دادم .....نمیدونم چرا دلم خواست یه سلامی هم به اقا هادی کرده باشم

شرمنده بی اجازه صاحب خونه ما جسارت کردیم ....

این اقا هادی..جوون خوبیه..ولی خودمم نمیدونم منظورش چی بود از اون حرف؟!!
وگرنه قبلا هم گفتم اگر دربند تعدادبازدیدهام بودم اقلا تا الان لینک هام بالای ۱۰۰ تا بود.درثانی.دیگه چرا جواب دوستان را در دوجا میدادم؟؟هم دروبلاگشون و هم در کامنتشون؟؟!..بانوی گرامی؛شما لطف دارید و صاحب اختیارید..همیشه گفتم:دوستانی را انتخاب میکنم که اگربامن همعقیده نیستندلااقل درکم میکنند.دوست دارم همیشه ۱۰ نفر مطلبم را بخونند تا اینکه ۱۰۰ نفر بیان و فقط تعریف الکی کنند..حساب شما جدای این حرفهاست..شادباشید همیشه...شب تون بخیر

فاطمه سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 01:23 http://rozayebarani.blogfa.com/

سلام به قاصدک مهربون
دیگه یادی از من نکردی ولی من همیشه بودم و هستم پست تون خوندم دلم گرفت ولی امید دارم به این که اسلام از ایران بلند میشه حالا هر کی بخواد رای بخوره بگیره ببره ........ نمی دونم ولی................... بگذریم خدا بزرگه من به خدام اعتقاد دارم کارش همیشه رو حسابه.
در رابطه با سوالتون نه من برای خودم متاسفم که ادعای شیعه بودن میکنم ولی بدتر از اهل کوفه ام با شما هم نبودم و قضاوتش با خودتونه
منتظرم.

خدایا نکند قلبم دیگر حرف نزند.............

منکه زیاد اومدم خدمتتون..گرچه چندین بارش بلاگفا مسدود بود..
ولی این شعرکه طنزگونه بود..بعدشم اگه منظورتون قسمت انتهاییشه..تموم سعی ام این بود که امیدبه فراداهای روشن ایران را به نوعی بنویسم
اکثردوستان هم همین برداشت را داشتند..باورکنید اصلا نمیخواستم کسی با خوندن این پست دلنگران بشه.
خدا نکنه من قضاوت کنم دوستان را جزبه نیکی..وخداکنه همیشه قلبتون مملو از سخنان خدایی باشه..چراکه خدا درقلب آدمها ماوای خدا باید باشه.حتما میام خدمتتون..سلامت باشید..یاعلی مدد

ستاره سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 03:48 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر

با مطلب جدیدی به روزم.ولی قسمت نظرات را باز نکردم.

لطف می کنید و بمن کمک فکری بدهید که همینجوری باشد

و یا بعنوان پست جدید بگذارم.الان در صدد تهیه عکس برایش

هستم.از راهنمایی شما تشکر می کنم.

در پناه حق

شب شما هم بخیر..اومدم و خوندم..هنوز نظر نذاشتم..
ماشالله شما خودتون که کمالاتتون زیادبود!..یادتون رفته؟؟!.پست ابرهای پاره پاره!!
من فقط میتونم بیام و بهره مند بشم ..همین..
چون درست نیست من بخوام پیش شماحتی درس پس بدم..برقرار باشید...یاعلی مدد

ساقی سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 04:42 http://www.makhfigah128.blogfa.com/


مگر این نیست که قاصدک با بر باد رفتن اش
قاصدک می شه ؟
همه ما قاصدکیم
اما نه به اندازه ی قاصدک بودن تو

خدا کنه که از قاصدک بودن فقط اسمش برامون نمونده باشه..
ممنون از لطفت..ولی خب ..قرار بود نقدمون کنی هااااا..یادته؟؟؟..یاعلی مدد

ستاره سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 05:28 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و سحر تان بخیر

ممنونم از حضورتان و کامنت روشنگرانه ی شما

چون رسانه دولتی را تماشا نمیکنم از جریان اقامه دعوا بر

علیه قاضی دادگاه آلمان بی اطلاع بودم.روح مادرم شاد که

همیشه راجع به یک بام و دو هوا صحبت میکرد و حالا نقل

اینها است.حالا جریان بر عکس شده است و اینبار از غیر

خودی ها (( غیر ایرانی ها )) دفاع میکنند و خواستار محاکمه

قاتل زن مصری می باشند.فکر میکنم که روند بدی شروع

شده باشد.حکومت با کفر می ماند اما با ظلم هرگز

از خون جوانان وطن لاله دمیده

شب و روز شما هم بخیر..شما لطف دارید.من فقط وظیه ام میدونم بیام و از نوشته های از سر دلسوزی شما دیدن کنم..خدا رحمت کنه همه اموات و بخصوص مادر بزرگوار شما را..همینطوره..سیاست یک بام و دو هوا؛این روزه خودش یک سیاست شده برای رجال سیاسی ما..خدا به ما صبر بده و به اونها انصاف.!!..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 06:00

سلام

آخرین حرف این است

زندگی شیرین است

خود از اینروست اگر می گویم

پایمردی بکنیم

پیش از آنکه سر ما بر سر دار آرد خصم

ما بکوبیم سر خصم به سنگ

وین تبهکاران را

بر سر دار بسازیم آونگ

حمید مصدق

مرتضی سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 09:03 http://ghazaee.blogfa.com

سلام حاجی جون
خوبی عزیزم
چه خبر ؟

شعرت کولاک بود بابا ..
دیگه تا آخرش رفتی ..

حاجی جون برام دعا کن ...
امروز از یکی از کامنت ها فهمیدم که جانباز هم هستی
قهرمان مبارکه ..
راستی چقدر بد بودی که شهید نشدی .. شوخی کردم ناراحت نشی ها
اگه من جبهه بودم .. اصلا یه سوزن هم توی پام نمی رفت
دوستت داریم حاجی جون

نخیرررررررر..یکی دیگه به جمع حاجی گویان اضافه شد!!!!!!!
عجیب هم اینجاست که همه بعداز خوندن:گفته ام صدبارکه حاجی نیستم!.میگن حاجی
آقامرتضی//شرمنده نکن..منم دوستتون دارم..خیلی.........زنده باشی

صبور سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 09:03 http://http://sangesabor.blogfa.com/

سلام قاصدک گرامی

من شرمنده که برای دعوت خدمت نرسیدم چون کمال همنشینه دیگه !! میدونید که منم عادت به دعوت ندارم!!

فکر میکنم دوستان عزیزم اونقدر بهم محبت دارن که هفته ایی یکبار بیان وبم (خنده)
شما مطمئن باش که من حالا حالا ها باید بدوم تا به شما ونوشته هاتون برسم از بزرگواری شماست و محبتتون!!

شاد وتندرست باشید
مبارکه !! کد دار هم که شدید؟؟!!! میگن منع نکن سرت میاد راسته ها!!!

خب الحمدلله که شما لااقل ناراحت نیستید!!!.آخه چندبار آپ کردید و خبرنکردید؛گفتم شاید نکنه از ما بیزار شدید!!!
این کد دار شدن بلاگ اسکای منو به فکرفرو برده!!.اخه تا قبل از این جرات داشتم کمی جسارت آمیز بنویسم!.ولی حالا باید مثل بلاگفایی ها دست به عصا بشم!.گرچه؛من که کاری به سیاست و این حرفها ندارم!!.اینو همه شهادت میدن که هیچی ازسیاست نمیدونم!!!..یاعلی مدد

مداد سفید کوچولوی من سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 11:35 http://www.sara2323.blogfa.com

سلام دوست من
بعضی شعراتون قشنگه
اما یکی از شعراتون دلمنو شکست. غمگینم کرد از من خرده نگیر دوست عزیز
ایران و خاک ایران عزیز تر از این حرفاست
مبارک باد این تولدها در دنیای جدید ...

ممنون از تعریفتون..واما اینکه چرا غمگینتون کرد.؟.نمیدونم...
من به عمق مطلب فکرنکردم..فقط ارادتم را به میهنم با اون دوسه بیت پایانی نشون دادمنمیدونم شما با چه مطلب من و با کدام ترازویی سنجیدید که فکر میکنید شأن ایران را پایین اوردم؟؟!!..بازم ممنون از محبتتون..یاعلی مدد

سهیل سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 12:12 http://unilove.persianblog.ir

ooooooo.اینجا باید کامنت میذاشتم!!!وبلاگت خیلی باحال شده ها.بهت تبریک میگم.من که اصلا فرصت نمیکنم واسه وبلاگم وقت بذارم اخه سرگرم بازی آنلاین هستم.از وبلاگ نویسی و درگیری با جماعت بیخرد بهتره(البته دور از جون شما و دوستاتون)

خواهش میکنم سهیل جان..اختیار دارین..خوبی از خودته...بازم ممنون که اومدی

سهیل سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 12:25 http://unilove.persianblog.ir

تازه جواب کامنتم رو خوندم.بدجوری توپت پره ها.خوشمان آمد.اینو که همه میدونن احترام .اخلاق و... نسبین.چطور شما نمیدونی؟!!!!حرفی که به نفع شما و خوشایندتون نیست رو با کلماتی مثل احترام و رعایت اخلاق زیر سوال میبرید و فکر میکنید میتونید از حقیقت به نوعی فرار کنید یا شاید تصور میکنید میتونید حقیقت رو وارونه جلوه بدید(اونطوری که به نفع خودتونه).اگه من بالای وبلاگم اون جمله رو نوشتم بخاطر نوشته های فلسفی بود نه نوشته های دیگه.

آقا سهیل لطفا حاشیه نرو..شما به من گفتید دلم برای نویسنده اون اثر میسوزه و البته بعضی وقتها خنده ام میگیره.!.منم گفتم قراربراین بودکه به عقایدهم احترام بذاریم..اصلا..خب ازکجا میدونی که تو عین حقیقتی؟!.بارها به شوخی و جدی هم گفتی که مغزمن شرطیه و نمیتونم اندرزهای ابرانسانی چون ترا به کارببندم.!.تمام حرفهامو قبلا زدم..شما منو گمراه میدونید .لی من این حس را نسبت به شما ندارم..این بحث کردن بین من و شما هم فکرمیکنم بیفایده باشه..بازم ممنون که اومدی..یاعلی مدد

فاطمه چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 00:31 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابای گلم خوبی؟
ممنون از همدردیتون و از اینکه به یادم بودین خداوند رفتگان شما رو هم مورد رحمت ومغفرت قرار بده غافله عمر عجب میگذرد...
منم خوبم یعنی میخوام خوب باشم نه اون خوب خوب سعی ولی همچین هم خوب نیستم ولی سعی میکنم که خوب باشم خودمم نفهمیدم چی گفتم(لبخند،زبان،شیطان)
میبینم شما هم کد دار شدین!!!اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد همین بود پس مبارکه هر چند میدونم ازش خوشتون نمیاد(به من میگن دختر خوب که از سلایق بابایی خبر دارم)
باور کنیدوقتی میام وبتون روحیم خیلی خوب میشه وقتی جواباتونو به دوستانو میخونم همش میخندم ماشا...از بس خوش زبون و حاضر جوابید میگم این ابجی کوچیکه به کی برده.
پس من چرا اینجوری نیستم؟!!راستی این دومین باره دارم واستون مینویسم دفعه اول کدو اشتباهی زدم میگن ناشی تلفه همینه اخه عادت نداشتم بیام اینجا و کلمه رمزبدم(نیشخند)
خوشم میاد بقیه شم پایین...

خوشحالم که سرزنده میبینمت..بازم بهت تسلیت میگم..
کد دار شدن تبریک داره.؟!!!..خودتم میدونی خیلی خیلی بدم میومد..
حالا پرشینی ها به رهبری خواهرکوچیکه میان و پز وبشون را میدن..!!..
تنها چیزی که الان میتونم به رخ همه بکشم اینه:بلاگ اسکای محدودیت برای حرف زدن نداره
خدا کنه این یکی را ازمون نگیرند(آمین)..من که کم نمیارم توی پز دادن!!!
کد را اشتباه نزدی..وقتی زیاد مینویسی وقت تعیین شده ات تموم میشه درنتیجه اون کد دیگه اعتبار نداره.افتادحالا.؟!!

فاطمه چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 00:37 http://www.omresokhteh.blogfa.com

جون من بابایی یه فکری واسه این کده بکن یه شماره رو اشتباه دادم همش پرید اگه اینجوری پیش بره بخوام یه کامنت بذارم خودتون هم میدونید دانشمندم باید یه روز کامل بشینم وبنویسم ما هم گناه داریم.دستام میلرزه نکنه کدو اشتباه بدم اولی رو خیلی طولانی دادم ولی حیف..
یادم رفت بگم شب شما هم بخیر امشب منم شب گرد شدم باید به همه اهل خونه سر بزنم این چند روز دلم واستون تنگ شده بود.
درپناه حق

گفتم که:کد را اشتباه نزدی..وقتی زیاد مینویسی وقت تعیین شده ات تموم میشه درنتیجه اون کد دیگه اعتبار نداره.وقتی کامنتت را نوشتی کپی بگیر و دوباره برگرد ازنو کد جدید بگیر..متوجه خواهی شد که درست زدی کد مربوطه را.!.اینا حاصل تجارب کامنت زیاد دادن من به بلاگفایی هاست که دارم به رایگان در اختیارتون میذارم!!!شبت بخیر.زنده باشی..یاعلی مدد

alnilam چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 12:16

سلام سلام به به...اینجارو برو! بلاگ اسکی هم با کلاس شده کد و رمز گذاشته!!!!! هیچی دیگه بلاگفا کم بود حالا دیگه اینجام بد بختی داریم!!!
چطورید شما خوبید؟!
ما بریم خصوصی

صبور چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 17:01 http://http://sangesabor.blogfa.com/

سلام جناب قاصدک

جهت احوال پرسی و اینکه نفرمایین ناراحتم خدمت رسیدم
شما ماشالله اینقدر دورتون شلوغه ولی بازم از بزرگواریتونه که به همه بذل توجه دارید

خاطرتان ماندگار سلامت و پاینده باشید

خواهش میکنم..شما لطف دارید..هردوستی جایگاهی خاص داره.
هیچکسی هم نمیتونه جای دیگری رابگیره..این از اقبال منه که همیشه مورد لطف و محبت دوستان واقع میشم..زنده باشید و سرافراز

فاطمه پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 01:11 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام...
امشب اومدم یه حالی ازتون بپرسم قول میدم مثل یه بچه خوف شبا زود بخوابم(نیشخند)ولی شبگردی هم عالمی داره ولی صبحش به زور بیدار میشی و از همه کارت میفتی ولی در کل خوبه.

شب که جوی نقره ای مهتاب
بیکران دشت را دریاچه می سازم
من شراع زورق اندیشه ام را می گشایم در مسیر باد
شب که اوایی نمی اید
از درون خامش نیزارهای ابگیر ژرف
من امید روشنم را همچو تیغ افتابی می سرایم شاد
شب که می خواند کسی نومید
من ز راه دور دارم چشم
با لب سوزان حورشیدی که بام خانه ی همسایه ام را گرم می بوسد
شب که می ماسد غمی در باغ
من ز راه گوش می پایم
سرفه های مرگ را در ناله ی زنجیر دستانم که می پوسد.
شبتونم بخیر یاعلی

میبینم که دوشبه مشغول وبگردی شبانه ای؟!!!..ولی من دیشب خوابیدم
خیلی هم خوش گذشت..بابایی خب منم آدمم..چرافکرکردید باید هرشب بیدار باشم؟!
شعرت زیبا بود..خیلی...مثل همون شعر پست اخیرت بود آآآآآ..!!!!!!

دوست سبز پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 02:29

به گزارش قلم نیوز، مهندس میرحسین موسوی در پاسخ به دعوت مردم درخصوص شرکت وی در نماز جمعه این هفته تهران بیانیه ای صادر کرد.

متن کامل بیانیه موسوی به این شرح است:


به نام خدا و با تقدیم سلام متقابل

از آنجاکه اکیداً پاسخ به دعوت همدلان و همراهان در راه صیانت از حقوق مشروع زندگی آزاد و شرافتمندانه را بر خود واجب می دانم، روز جمعه مورخ 26/04/88 در میان صف های شما حاضر خواهم شد.

تمسک به حبلُ المَتین ایمان و قرار گرفتن در حِصن امن الهی که این دعوت شما متضمن آن است بهترین طریق وصول به آزادی های به ناحق مسلوب شده از ماست.

با تقدیم احترام

برادر شما میرحسین موسوی

24/ 04/ ۸۸

فهیمه پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 11:09 http://tabnaktarin.blogfa.com

یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ./.با سلام بر شما بزرگوار ..وب لاگ من از حقایق و زندگی نامه بانوی بزرگ دو عالم فاطمه زهرا (س) است و برای بهتر شدن مطالب و استفاده از نظرات ارزشمند و کارشناسانه شما منتظر ..... حضور سبز شما میباشم..... مرا در ترویج این فرهنگ یاری نمایید..یا حق ...التماس دعا
ای مه برج حیا و عصمت کبری....... بانوی حوران خلد حضرت زهرا ... در حرم عز و جاه شوکت شاءنت .... خادمه ات ساره است مریم صفا ... قبر تو مخفی قدر تو مجهول ... قدر تو نشناختند مردم دنیا .... امت بیرحم خانه ات زده آتش .... محیط جبریل سوخت عابد عزا .... بشکند آن دست که زد بتو سیلی .... پهلویت از درد شکست شل شود آن پا ....یا فاطمه زهرا لسلام علیها

لطف دارید شما..ولی من فقط میتونم بیام و اثر شما را بخونم..همین..چون اطلاعاتم در این موارد انقدر اندک هست که وارد نشم به نقد و اینکه نظراتم کارشناسانه و ارزشمند باشه!!!!
موفق باشید و همیشه برقرار..یاعلی مدد

سهیل پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 12:13 http://unilove.persianblog.ir

اون یه نوشته ی ابر انسانی بود(همونی که کلید کردی روش).خوب حقیقت رو گفتم.چرا بهتون بر میخوره؟!!!شما هم حقیقت رو بگو.(حتما میدونی حقیقت با واقعیت فرق داره )چطور تشخیص دادی بحثمون بی فایدست؟حتما القاعات دوستانتون روتون تاثیر گذاشته.آدمی که خوابیده رو میشه بیدار کرد ولی اونی که... .یادمه زمانی مثل شما بودم(خودمو به خواب زده بودم).

ولی من هیچ وقت بهت نگفتم خودتو بخواب زدی!!!.بله.واقعیت اینه که شما القائات را درست ننوشتی!!!.ولی دلیل نمیشه که معنیشو ندونی.حقیقت اونه که تو میدونی القائات چیه ولی نمیدونی کجا به کار ببندی.!!!.ضمناْ قضاوت یک جانبه هم خوب نیست هااا..

یونیکورن پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 13:42 http://silveraster.blogsky.com

سلام قاصدک.

خوبید ایشالا؟ کم پیدایید. یونیکورن رو هنوز یادتون هست؟ امیدوارم روزگار بر وفق مراد باشه. غیبت منو ببخشید به بزرگی خودتون. کلا غایبم!!! نه فقط تو وبلاگ شما...

مزاحم شدم ببینم فردا آدینه می‌نویسید؟ ممنون میشم نظرتون رو تو دنیای پیچیده اعلام کنید که من زود باخبر بشم. سپاس.

شاد باشید.

خوشحالم که بالاخره شما یادت مونده قاصدکی هست هنوز!!
وگرنه من چندین بار خدمت رسیدم..خوتونم میدونید...
در مورد آدینه ها توضیحاتی دادم خدمتتون..منتظر جوابم..زنده باشی..یاعلی مدد

مرجان پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 14:15 http://loveneverdie1369.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
شرمنده که دیر به دیر میام

مطالب دلنشینی بود


چشم بدخواهان ایران کور باد دشمن این آب و خاک درگور باد

این یه بیت واقعا شاهکار بود

در ضمن سقوط هواپیمای تهران-ایروان را هم به شما و تمام ایرانیان تسلیت میگم

شما ببخش که من وقت نکردم مزاحمتون بشم..عوضش الان اومدم و تلافی کردم
منم این واقعه غمناک را تسلیت میگم...
همه دلخوشی ما ایران عزیزه...اونم فقط ارادتی بیش نبود..ممنون از لطفتون.

مرجان پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 15:48 http://loveneverdie1369.blogfa.com/


]چشم
در پی یاد گرفتن کامنت نیز خواهیم رفت برادر پدر....راستی من اصلا در مورد شما چیزی نمی دونم.جسارت نباشه اما آدم باید بدونه واسه کی داره کامنت میزاره....آخه تو خیلی از کامنتها دیدم بابا خطاب شدید.......






مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستان غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه‌ای زامروزها، دیروزها
دیدگانم همچو دالان‌های تار
گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می ‌خزند آرام روی دفترم
دست‌هایم فارغ از افسون شعر
یاد می ‌آرم که در دستان من
روزگاری شعله می ‌زد خون شعر
خاک می ‌خواند مرا هر دم بخویش
می ‌رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل بروی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یک سو می ‌روند
پرده‌های تیره دنیای من
چشم‌های ناشناسی می ‌خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می ‌نهد
بعد من با یاد من بیگانه‌ای
دربر آئینه می ‌ماند بجای
تارموئی، نقش دستی، شانه‌ای


فروغ



خب دیگه الان فقط خواجه حافظ شیرازی باخبرنیست از چگونگی پدر شدن من
وچرا همه بابایی صدام میکنن.!.درفرصت مقتضی براتون توضیح میدم
اصلا اگه اومدی یه سربه ادرس وب خونوادگی بزن..بازم ممنون.وتشکربابت ارسال شعرزیبا...شادباشی و سرافراز..یاعلی مدد

alnilam پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 16:48

سلام بر پدر عزما خوب هستید که؟!
رفتم بلاگ دوستتون کاش زودتر گفته بودید ولی خوب علی الحساب چندتا جزئی باقی مونده بود. چه خوبه یه همچین سنتهایی راه بیفته مثلا برای موفقیت دولت(!!!!!!!!) چیه واااااااااا خوب واسه سرکوبی دشمنان اسلام این که دیگه بد نی!
ما باید بریم با اجازتون! میدونید که مادر خانم از مکه نیومده فردا میرن کربلا باید بریم اونجا!(خوشن دیگه من رو وهر دادن انگار ارحت شدن!)
یاعلی

سلام برخودت که عظمایی و ارجع.!.میدونستم اهل کارخیری..باورکن بهشون گفتم
حاضرم بجاش تقبل کنم.گفتن:نخیر.خودش باید بیادنه بزرگترش!!
دولت فخیمه که نیازی ندارند..ولی نابودی دشمنان اسلام و ایران عزیز را هستم..خیلی
بله..سنت خوب و پسندیده ایه.به یاد همدیگربودن و درغم و شادی دیگران شریک شدن
مثل صله رحم که شما بجا میارید..انشالله که سفرمادرمحترم بی خطر باشه و
زیارتشون هم قبول و دعای در حق دیگران را هم یادآور بشید..
بازم ممنون که رفتی اون وبلاگ و منوهم شرمنده کردی...یاعلی مدد

مُهنَا پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 20:33 http://outpanel.blogfa.com/

راهش را یاد گرفته ام...

خیلی سخت نیست...

میخواهی بگویی" بخوان" و پیش از آنکه واژه را تمام کنی میگریزم.

پی ام میگردی که مبعوثم کنی و همه ی غارهای تنهایی از حضورم خالی اند.

خب حالا که یاد گرفتی.!.نخوان...بگریز..خیلی..منم دنبالت نمیام..مطمئن باش!

سهیل پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 21:31 http://unilove.persianblog.ir

اره حق با شماست.املام از پایه ضعیفه همش هم تقصیر معلمهای دوران ابتداییمه.شما به بزرگواری خودتون ببخشید.
شما نگفتی من خودم رو بخواب زدم بلکه من گفتم که شما خودتون رو بخواب زدی شاید خستگی زیاد باعث شده نتونید جملات رو خوب متوجه شید شاید هم واقعیت چیز دیگه ای هست شاید هم خوندنتون مثل نوشتن منه.

تموم احتمالات را گفتی جز اینکه شایدم واقعیت این باشه که دوست داری همه را ازموضع بالا ببینی!!.شایدم حقیقتاْ یه چیزآیی میبینی که عقل ما قد نمیده!.و شایدم همه اینها یک سرابی بیش نیست.!.میبینی که همه جورمیشه به قضایا نگاه کرد..گفتم که؛همیشه این احتمال را بده که تو همه حقیقت نیستی..
منم ممکنه خوندنم مثل نوشتنت باشه.از این بشر دوپا هرچیزی برمیآد!.حتی طغیانگری!

نبض شقایق پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 22:44

همیشه از تو نوشتن برای من سخت است

که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

چگونه از تو بگویم برای این همه کور؟!

چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت

که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند

به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم

در این زمانه که خود را شناختن سخت است

قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید

که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان دلم

همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

عزیز من« همه جا آسمان همین رنگ است»

شعر زیبایی بود خیلی خیلی خوشم اومد..گرچه کمی هم حس بی اعتمادی
به همه توش معلوم بود!!.ولی بازم ممنون که بی ادرس و توقعی میای و نوازشی
هدیه ام میکنی..زنده باشی و همیشه شاد و سربلند..یاعلی مدد

فاطمه جمعه 26 تیر 1388 ساعت 00:24 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام خوبی اقا جون...
یه سر اومدم حالتونو بپرسم نترسید امشب شبگردی نمیرم فقط اومدم بگم شب بخیر(نیشخند)
درپناه حق

شب شما هم بخیر..دختر خوب و مهربون..چرا بترسم؟؟!!.خوشحالم میشدم شبت را اینجا سپری میکردی.ولی بازم ممنون که یادم بودی..شب و روزت بخیر و سلامتی..برم آدینه ها..صبح داره میشه..یاعلی مدد

یونیکورن جمعه 26 تیر 1388 ساعت 00:34

سلام دوست همیشگی...

سری به صندوق پست الکترونیکی‌تون بزنید لطفاً. منظورم این بود که please check out your Email!!

منتظرم. شاد باشید.

بله یونیکورن عزیز..اتفاقا اگه به انگلیسی نمینوشتی اصلا متوجه منظورتون نمیشدم
واقعا ممنون..هم از اطلاع دادنتون وهم از توجه تون..زنده باشی و سلامت

یونیکورن جمعه 26 تیر 1388 ساعت 01:40

در ضمن ببخشید که دیر جواب دادم. دلیل حضور کمرنگ در نت رو عرض کردم. تازه اگر منتظر جواب شما نبودم به این زودی ها مجددا کانکت نمی شدم. امروز استثنا بود که وقت آزاد کمی بیشتر از روزهای دیگه داشتم. خوش گذشت بهم!!!

احتمالا شما تا صبح شاید به نت سر نزنید. اما نمی دونم چرا هنوز منتظر جوابم؟! شما می دونید؟؟؟!!

هنوز منتظرم ها!!!! شاد باشید.

اختیار دارین..بازم ممنون از جوابت..خدا راشکر..انشاالله که همیشه سرت شلوغ
در کار خیر باشه. و قتت همیشه پر تر از قبل.!. ولی گه گاه برای تجدید قوا و تنفس
هم که شده یادی از ما بکن ها..قبلا که میدونستید شبها بیدارم و پیشه ام وبگردی ست!
جوابتون را دادم..ولی مثل اینکه خیلی هم منتظر نبودید!.
چون منم هنوز منتظر جواب آدینه ها هستم.!.شادباشی..یاعلی مدد

ستاره جمعه 26 تیر 1388 ساعت 03:02 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام

سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم

طــرب آشــیـان بلــبل بنــگر که زاغ دارد

به روزم

چشم انتظار حضور سبزتان

ممنون از توجهت و خبردادن از پست جدیدت..خدمت رسیدم..موفق و سربلندباشی..یاعلی مدد

ساقی جمعه 26 تیر 1388 ساعت 03:15 http://http://www.makhfigah128.blogfa.com/

نقد کیلویی چند ؟
پیش قاضی و ملق بازی؟
پیش قاصدک و خبر آوردن ؟
فوتم کن تا از دست نرفتم قاصدک !

نقدکیلو چند؟؟؟؟.دل خوش شنیدم میگن کیلوچند؟!!!
آقای قاضی ؛ شرمنده نکنید لطفا.!!..قاصدک که خودش به یه فوت بنده
چه جوری فوتت کنم؟!.ممنون که اومدی..سلامت و کامروا باشی...یاعلی مدد

ستاره جمعه 26 تیر 1388 ساعت 04:47 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

سلام و شبتان بخیر

ممنونم از حضور سریع و سبزتان

شکسته نفسی می فرمائید و گرنه ماشاالله شما خودتان

هم شاعر هستید و هم نویسنده ی توانایی

من هم آرزوی سلامتی و سرزندگی برایتان دارم.

در پناه حق

اختیار دارید دوست عزیز...منو شکسته نفسی؟!!..منکه گفتم این تعاریفتون
باعث توهین به شعراست..پس لطفا اونها را شاکی نکید از من!.
وظیفه بود خدمت رسیدن..موفق باشی و همواره سلامت..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها جمعه 26 تیر 1388 ساعت 06:50

من کسی خواهم شد...........

آسمان هم باشی........

بغلت خواهم کرد

فکر گستردگی واژه نباش!!

همه در گوشه ی تنهایی من جا دارند.....

آدینه تون بخیر و شادی..قشنگ بود..ممنون..خیلی با احساسه

فاطمه جمعه 26 تیر 1388 ساعت 11:37 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام علیکم بابایی وممنون از اپ تون تو ادینه ها...
من امروز دیر اومدم اولش کامپیوتره بازم قاط زده بود وبعدش نمی تونستم بیای پای نت الان اروم اومدم تو اتاق تا داداشی بلند نشه...

خورشید را سوزاندند
و با خاکستر ان
بر قلب هایمان
افتاب را نوشتیم
از ان پس
هر قلب
چون خورشید می درخشید.
بابایی از متن عبدالجبار کاکایی خوشتون اومد تو وب ستاره خانم؟من قبلا واسش نوشتمش خیلی قشنگ بود.گفتم بدم به عمه جون هزار ماشا...اهل سیاستند من الان کاملشو دیدم.کاکایی همشهریم نمیگم کجاییم که از فردا همه میان میگن شما کردین واهل...
ادینه خوبی رو سپری کنید
یاعلی

آره باور کن..خیلی خوشم اومد..همونجاهم دیدکه نوشتم.نمیدونستم نوشته اخیره کاکاییه.
میدونم که اهل همون دور و بر شماست!!!..کجا؟؟؟بگم؟؟؟؟بگم ؟؟؟
نمیگم چون مزاحمت میشن!!.زنده باشی بابایی..خوش باشی. و سلامت.یاعلی مدد

یونیکورن جمعه 26 تیر 1388 ساعت 12:33

سلام.

من نظرم در مورد آدینه‌ها همون بود که گفتم دیگه! دعوت و خواهش بود برای آپ این هفته.

ممنون میشم انجامش بدید. بقیه‌ی حرف‌ها هم باشه برای فرصتی بهتر که برای من پیش بیاد.
فقط فعلا بگم که غیبتی که قبل از این غیبتم پیش اومده بود، ناخواسته بوده. یعنی هیچ منظوری توش نبوده. اما منظورم رو از این غیبت اصلی توضیح دادم خدمت تون.
سپاس بابت پاسخ‌هاتون. شاد و سلامت باشید.

تشکر بابت لطف تون..منم اطاعت کردم و آدینه ها را آپ کردم.ولی باید یه توضیح بدم
منظورم از آدینه ها وبلاگ شماست.نه قاصدک آدینه ها..باعث افتخاره که
با آدینه هاتون همکاری کنم..در مورد بقیه صحبتها هم واقعا ممنونم.رفع شبهه شد.
زنده باشید و همواره خوش و سلامت..یاعلی مدد

مریم جمعه 26 تیر 1388 ساعت 19:25 http://ghasedakekhial.blogfa.com

سلام قاصدک
من آپم

چه خوووووب؟!!!..ممنون که خبر کردی..دارم میام..

دوست جمعه 26 تیر 1388 ساعت 20:40

سحام نیوز: امیر قلعه نوعی: آقای احمدی‌نژاد! چرا هر کس در فوتبال ایران مردم را خوشحال می‌کند او جابجا می‌شود البته می‌دانم ممکن است این سوال باعث خانه‌نشینی‌ام شود.
امیر قلعه نوعی ، سرمربی سپاهان با اعلام این مطلب در جمع خبرنگاران افزود: بزرگترین علتی که باعث شد تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی صعود پیدا نکند سیاسی شدن فوتبال ما بود. متاسفانه ورود مسئولان دولتی و غیرورزشی به وزرش و فوتبال ما باعث شد که این بار هم به جام جهانی صعود پیدا نکنیم. تیم ایران در دو دهه اخیر دو بار به جام جهانی راه یافت که هر دو بار در زمان مدیران ورزشی یعنی دادکان و مصطفوی بود.
وی اظهار داشت: متاسفانه یکسری از مدیران با استفاده از قدرت‌های دولتی وارد ورزش شده و به آن ضربه می‌زنند. چرا مدیرانی امثال مصطفوی، فتح‌الله‌زاده، دادکان و کاشانی نباید اکنون در ورزش مدیریت کنند. چرا آذری مدیرعامل سابق ذوب‌آهن نباید دیگر در این تیم باشد و چرا کارخانه که یکی از افتخارات ورزش والیبال است اکنون باید کنار برود. من از رییس‌جمهور سوال می‌کنم که چرا هر کسی در ورزش دل مردم ایران را شاد می‌کند او جابجا می‌شود. اگر دولت برای ورزش هزینه می‌کند لااقل مدیریت آن را به دست آدم‌های ورزشی بسپارد البته می‌دانم ممکن است این صحبت‌های من هم باعث خانه‌نشین شدن شوم اما با علم به این مساله می‌گویم که ‌١٥ سال سابقه‌ی کار اجرایی در ورزش را دارم و به خوبی می‌دانم که اگر مسئولیت‌های اجرایی به دست ورزشی‌ها باشد نتایج بهتری خواهد داشت و اکنون نیز امید به تغییر و تحولات آتی دارم.
وی گفت: متاسفانه این آدم‌ها به دلیل آن که تخصصی در کار ندارند پس از اینکه در مناصب‌شان قرار می‌گیرند تحت تاثیر دوربین‌های تلویزیونی و مطبوعات قرار گرفته و در آن غرق می‌شوند و نمی‌توانند به درستی در ورزش مدیریت کنند و این به ورزش و فوتبال ما ضربه می‌زند.
قلعه‌نویی که این صحبت‌ها را در واکنش به اظهارات اخیر امیررضا واعظی آشتیانی مدیرعامل باشگاه استقلال بیان می‌کرد، ادامه داد: چطور می‌شود این آقایان که چنین صحبت‌هایی درباره من می‌کنند و از کارم ایراد می‌گیرند زمانی در صدد تمدید قرارداد با من بودند. اولا مردم مرا می‌شناسند و البته این آقایان که به تازگی وارد فوتبال شده‌اند را هم می‌شناسند و قضاوت با خود مردم است. آن‌ها دو بار از من به صورت جدی خواستند که قراردادم را با تیم استقلال تمدید کنم نه صحبت از مبلغ کردند و نه شرایطی را گذاشتند که اکنون می‌گویند شرایط را به گونه‌ای گرفتیم که قراردادی امضاء نشود، در هر حال آن‌ها مصرانه خواستند که من قراردادم را تمدید کنم اما چون صداقتی در کار ندیدم این کار را نکردم. البته بحث استقلال با این آدم‌ها فرق می‌کند، همان طور که گفتم آنها افرادی هستند که با حمایت آدم‌های دولتی وارد فوتبال شدند.

دوست سبز جمعه 26 تیر 1388 ساعت 23:44

محمد نوری زاد نویسنده سابق کیهان
اینک بسیج !

بسیاری از ما خاطرات نابی از بسیج و بسیجی داریم . اما صدافسوس که تاریخ در این روز ها ، تلخکامی های فراوانی را به نام بسیج و بسیجی ثبت می کند. تعریف ساده ای از بسیجی دارم. و آن: متخصص ترین و پاک ترین و کارآمدترین فرد درهر گرایش . این تعریف درهمجواری نسبتی است که ما برای اولیای خدا بکار می بریم.

من نمی دانم این خاصیتی که این روزها از جماعتی که نام بسیجی را یدک می کشند و عربده کشان به خیابان ها و کوچه ها و اماکن عمومی و منازل مردم یورش می برند و می زنند و تخریب می کنند و زخمی می کنند و می کشند ، اگر با صلاحدید و تایید بزرگان و فرماندهان بسیج است ،که باید بگویم مطلقا این اعمال با آن تعریف ناب مناسبتی ندارد و بیشتر به خصلت شعبان بی مخی شبیه است و اتفاقا فرسنگها از افقی که برای بسیج ترسیم کرده اند فاصله دارد .

امام خمینی ، شخصیت امام علی (ع) را یک بسیجی می داند . در امتداد این مصداق معین ، ماهرگز رفتار اینچنینی را که برشمردم از بسیجی انتظار نداریم . "چشم زهر" گرفتن از مردم ، از مردمی که درمیانشان از همان بسیجی های ناب کم نیست ، چشم زهر گرفتن از اهل خانواده است . من معتقدم تمامی زحمت هایی که دراین سالها برای سالم سازی افکار عمومی از هویت و کارکرد بسیجی پرورانده شده بود ، دراین هجمه های کور به تاراج رفت . و بعید می دانم که بشود این زنگار بزرگ را به این سادگی از روان و روح مردم زدود .

حیف از بسیجی . حیف . این انرژی متراکم قرار بود از ناموس انقلاب صیانت کند . مردم یک کشور تا مادامی که دست به اسلحه و عناد عینی نبرده اند ، عیال یک حکومت محسوب می شوند . هرچند این عیال ، گاه به پرخاش و تندی نیز رو کند . بالاتر از حکومت ، مردم ، باهرگرایشی که دارند ، عیال الله اند . بهمین دلیل است که رحمانیت خدای متعال نصیب همگان می شود . کسی به روی مادر و خواهر و برادر خود تیغ نمی کشد . باورم براین است که از بسیجی خیلی دم دستی و در کارکردی خشن و شتابزده سود برده شد . من خود به چشم خود دیدم که بسیجیان را از یک پایگاه بااتوبوس برای مواجهه با مردم می بردند . بسیجیانی که هرکدام قمه ای و زنجیری و چوبی دردست داشتند. حیف شد . بسیجیانی را دیدم که جوانان هم سن وسال خود را به قصد کشت می زدند . بی آنکه گناهی از آن جوانان سرزده باشد . بسیج ، این یادگار امام ، می توانست حالاحالاها عزیز باشد و باکرامت . حیف شد .

گرچه شخصاْ دیدگاههای جناحی آقای نوری زاد را قبول ندارم ولی دلیل نمیشه که ازاین نوشتارو نظرشون اظهار خرسندی نکنم..!.
تمام حرف من هم در این ایام همین بودکه بسیج راخیلی زود هزینه کردند.!.بسیج ریشه در باورهای ما داشت و همانطورکه بارها گفته ام:بسیج تنها یادگارمعنوی بجا مانده از امام راحل بود که متاسفانه خیلی بد کردندبابسیج و بسیجی.!.ممنون بابت ارسال این مطلب.یاعلی مدد

دوست شنبه 27 تیر 1388 ساعت 00:41

سلام. برای شادی وجود نازنین حضرت مهدی(عج) و ضمن دعا برای فرج آن حضرت دست به سوی آسمان برده و با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، آزادی اسرای ملت مسلمان ایران را از خداوند متعال درخواست می داریم.

اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ

هریا شنبه 27 تیر 1388 ساعت 01:33 http://setareyeasemani.blogfa.com

سلام خدمت دوست تازه و محترمم
اول از همه شهادت امام موسی کاظم ( ع ) رو تسلیت میگم..
بعدش بهتون میگم به روزم

تشکر بابت تسلیت و خبردادنت..
منم این روز را به تو و همه دوستان وبلاگی تسلیت میگم..خدمت میرسم..یاعلی مدد

هریا شنبه 27 تیر 1388 ساعت 02:04 http://setareyeasemani.blogfa.com

باز هم سلام
مرسی از حضورتون و مرسی که صادقانه گفتید..
من هم دوست دارم بعضی از دوستای دیگه هم همینطور باشند ولی خب..
.
.
راستی چرا به جای نفرین به تاریکی شمع روشن کنیم؟؟(گریه)
من تاریکی رو خیلی بیشتر دوست دارم(ناراحت)

خب این عادتمه که راست را بگم حتی اگر به ضررم بود..همون اوائل دوستی بهم گفت:
قاصدک قاصدی صادق است..همیشه این توگوشمه!!.اگرهم این نبودم لااقل آرمانمه.!
خب یعنی اینکه برای بهبود وضع موجود نالیدن چاره درد نیست.حرکتی لازم است
تاچراغی روشن شود.!.چرا ناراحت؟؟!!...زنده باشی دوست خوب من..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها شنبه 27 تیر 1388 ساعت 05:02

از تو عبور می کنم

اگر تمام خاک زمین باشی

تنها مشتی از تو کافی است

برای آنکه تا ابد

بپرستمت .

از میان صور فلکی

چشم های تو

تنها نوری است که می شناسم .

تنت به بزرگی ماه

و کلامت خورشیدی کامل

و قلبت آتشی است .

برهنه پای

از تو عبور می کنم

و تنگ می بوسمت

ای سرزمین من


شعری از پابلو نرودا



فاطمه شنبه 27 تیر 1388 ساعت 10:51 http://www.kopolu.blogfa.com

سلام قاصدک.
حالتون که خوبه ؟
آپتون خیلی تکان دهنده بود.اما عالی بود

من هم آپم.
دوست داشتید بیاید.

شما خوبید؟؟؟..الحمدلله...لطف کردید تشریف اوردید...فکر میکنم شما اولین باره اینجا میایید؟!!.خب اگه اینطوره بهتون خوش آمد میگم..
حتما میام خدمتتون..زنده باشید..یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد