*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

*غزل قاصدک*

به جای نفرین به تاریکی ؛ شمعی بیفروزیم

قاصدک ِ دیار باقی

 

 در روزهای پس از انتخابات و حوادث غمبار جاری" جمعه ای برای تدفین دوستی گذرم به 

قبرستان بهشت زهرا(س) افتاد.!.تا آماده شدن میّت "سری به گورهای آماده پذیرایی مان 

زدم و هوس کردم توی یکی از قبرها برای لحظه ای بخوابم!..خوابیدم...نمیدونم بگم چه حالی 

داشتم؟.خوف و رجاء را توی همین دنیا دیدم!.خوش به حال اونهایی که حقی برگردنشان نیست 

بخصوص حق النّاس...وای مردم " وای بر فردای مان...وای بر خیانت کنندگان بر امانت.. 

وای بر پایمال کنندگان حق و خون انسانهای بی گناه..وای برما..وای بر... 

حتماً که نباید کاسب و مغازه دار باشی.!. ویلٌ لِلمُطَفِّفین...  

   

 

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام             خواب دیدم خسته و افسرده ام 

روی من خروارها از خاک بود               وای قبر من چه وحشتناک بود 

 

تا میان گور رفتم ؛ دل گرفت               قبر کن سنگ لحد را گِل گرفت 

بالش زیر سرم از سنگ بود             غرق وحشت سوتُ کور و تنگ بود 

 

ناله می کردم ولیکن بی جواب          تشنه بودم تشنهء یک جرعه آب 

خسته بودم هیچ کس یارم نشد             زان میان یک تن خریدارم نشد 

 

هر که آمدپیش حرفی راند و رفت         سوره ءحمدی برایم خواندو رفت 

نه شفیقی نه رفیقی نه کسی            ترس بود و وحشت و دلواپسی 

 

آمدند از راه ، نــزدم دو ملک                     تیره شد در پیش چشمانم فلک 

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست              آن یکی فریاد زد ربّ تو کیست 

 

ای گنه کار سیه دل، بسته پر              نام اربابان خود یک یک ببر 

در میان عمر خود کن جستجو               کارهای نیک و زشتت را بگو 

 

گفتنَم عمر خودت کردی تباه               نامه ی اعمال تو گشته سیاه 

دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود               دست و پایم بسته در زنجیر بود 

(امیر حسین میرحسینی)  

  

    

کاملاً غیر سیاسی!!

پس از مرگ(1):  بله میدونم که باید از پهلو خوابید.ولی مردم داشتند به عقلم شک میکردندکه مگه توقبرهم عکس انداختن داره؟!!. 

پس از مرگ(2):ازمن به شما نصیحت! هرکی میخواد بمیره ویا حتی اگه میخواد امتحان کنه توقبرخوابیدن را " توی تهران این کار را نکنه!.آخه قبرهاش همه تنگه ویک اندازه.!.مجبور شدم دستهامو جمع کنم ! وای به حال دل آآآوراان و دل داران.!.بابااا زودتر رژیم بگیرید!. 

ولی خدا وکیلی اقلاً در این یک مورد عدالت کاملاًرعایت شده.!. 

من که به عدالت محوری آقایون شک ندارم!!. 

 

 

 

التماس دعا...یاعلی مدد 

نظرات 98 + ارسال نظر
محمد دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 19:43

سلام حاج سید خوبی عید توهم مبارک اگه میشه کامل این شعر رو بهم بدی ممنون میشم اگه تونستی تو این یکی دو روزه واسم بزلرش توی نظرات خصوصی خودم.ممنون میشم.حاج سید واسه سریازیمم دعا کن یه نامه زدم به احمدی نژاد فعلا تا یه مراحلی پیش رفته خوب ما حاج سید واسم دعا کن کنکور قبول بشیم خیلی به این مدرک نیاز دارم.یا علی

محمد آقا..مجدداْ تبریک میگم...چشم برات در اولین فرصت میرفستم!
ولی سرچ کن گوگل ژیدا میکنی اگر عجله داری...!
انشاالله موفق میشی...محتاجیم به دعا...یاعلی مدد

م.عروج دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 20:07 http://shabtub.persianblog.ir

سلام بابایی شرمنده کردی.
ببخشید دیر اومدم.
در مورد پستت باید بگم که والا من خودم خیلی دلم می خواد برم تو قبر بخوابم اما راستش تا حالا جرات نکردم. یعنی تا بالای قبر خالی زیاد رفتم و شده که مدت ها خیره به اون تو نگاه کردم اما راستش جرات او تو رفتن رو تا حالا نداشتم.
.
در مورد شعرت باید بگم که خیلی قشنگ بود. خیلی زیبا و مرتبط.
.
ببخشید زیادی شد. یا شاید من حس کردم که دارم زیادی می گم. نمی دونم در هر صورت شرمنده. آپم اگه بیای خوشحال می شم بابایی گلم.

اختیار داری محمدجان..خوشحالم کردی..
همیشه گفتم دیررسیدن مهم نیست مهم رسیدنه ! همینکه یاد کردی ممنونم
اصلا هم زیادی نیست.من خودم که نمیتونم جایی نظر کوتاه بذارم.
مگراینکه اون دوست خوشش نیاد که مقابله به مثل میکنم..بازم ممنون که اومدی.یاعلی مدد

مهدی اسلامی پناه دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 23:53

انالله و انا الیه راجعون
حاج محمد آقا خدا بیامرزدت . یعنی خدا ههممونو بیامرزه
ولی خودمونیم طبع شعرتم خوبه هادیگه از ترشی نگم بهتره..نه
خوشم اومد.تو که اینقدر قریحت خوبه به جای ..فقط شعر بگو خیلی عالی گفته بودی .

آقا مهدی؛دوست عزیز جانبازم؛ شما هم به پا چشمت نزنن با این نظرات گهر بارتون.!
عزیزمن..خب منکه اسم شاعر را زدم زیرش!!.مگه اینکه درمورد پست قبلی گفته باشی
خب اگه آره که یه اشاره ای میکردی.به هرحال بازم ممنون که اومدی.یاعلی مدد

ستاره سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 01:00 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

طالقانی اولین امام جمعه تهران: استبداد به نام خدا و دین بدترین نوع استبداد است.


بخشی از سخنان مرحوم طالقانی : پیامبر آمد این غلها (زنجیرها) را بگشاید. این هدف پیامبر بود، یعنی آزاد کردن مردم از تحمیلات طبقاتی، آزاد کردن از اندیشه های شرکی که تحمیل شده و از احکام و قوانینی که به سود یک گروه و یک طبقه بر دیگران تحمیل شده. این رسالت پیامبرما بود، شهدای ما هم دنبال همین رسالت بودند. در مقابل فرهنگ تحمیلی، اقتصاد تحمیلی و قوانین تحمیلی، در برابر محدودیتهای پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل می شد که از همه خطرناکتر بود، یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنها با طبقات ممتاز بر مردم تحمیل کرده بودند به نام دین. این خطرناکترین تحمیلات است، یعنی آنچه از خدا نیست، از جانب حق نیست، آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند، و مردم را از حرکت حیاتی باز دارند. حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم، و مسلمانها، و مردم آزاده دنیا ندهند. این همان اغلاء (زنجیرها) است. زنجیرهایی که پیامبر مبعوث شد که بشر دچار آنها را نجات دهد.


[گل]
خورشید رسالت در غار حراء درخشیدن گرفت [گل][گل]

یادمه که جمعه پنجم مردادسال ۵۹(یا۶۰)یادم رفته تاریخ دقیقش را.که اولین نماز جمعه پس از انقلاب را در دانشگاه تهران به امامت مرحوم طالقانی همراه با مردم روزه دار به جا آوردیم.!.و واقعاْ که چقدر زیبا بود دعای وحدتی که درپایان همه مردم دست دردست هم میخواندند!!.اون روزها هنوز دایره خودی و غیرخودی را ترسیم نکرده بودند!.یادش بخیر..خدا رحمت کنه مرحوم طالقانی را..ممنون از لطف و توجه تون..زنده باشید و سلامت..یاعلی مدد

غریبه سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 01:47 http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام به قاصدک گرامی

واقعا عجب نوشته خوبی روی این دیوار نوشته شده....عجب بیهوده می تازیم.....هر روز کار و کار و تلاش ....هر روز قسم هایی یه کم درو غ.....مال اندوزی.....سختی دادن به جسم و روح ..... گاهی رقابت های بیجا ....تا جایی که شاید قد ارزنی حتی دلی را بشکنیم....هی بدو هی بدو ....به کجا چنین شتابان .....برای پیری دوندگی میکنیم از حال خودمون و گذشت عمر به هر قیمتی غافل میشیم ....اما هنوز به سن پیری نرسیده بیشتر مان باید راهی شویم ....تازه میبینیم گذر عمر رو ندیدیم .. عمری با همسری زیریک سقف زندگی کردیم اما او را هیچوقت ندیدیم ....روحش رو نیازش رو احساس نکردیم....فرزندان یکی یکی بزرگ شدند و رفتند اما خوب رشد انها را ندیدیم .....توشه ای هم برای اخرت بر نداشتیم ....فرصتی هم دیگه نداریم.....به قولی....در کودکی بازی.....در جوانی مستی....در پیری سستی....بس کی خدا پرستی.....

بعد به این حرف میرسیم که عجب بیهوده میتازیم

فعلا تا بعد سخن بسیار دارم در این باب

موفق باشید یا علی

بله بانوی گرامی..عجب بیهوده می تازیم..؟!..هزارجور پشت هم اندازی کردن و
حق و ناحق کردن و بخاطر موقعیت و مقاممون ظلم و ستم کردن آخرش همینجاست..
تاختن و بی رحمانه تاختن برای چی؟کاش که همیشه یاد مرگ باشیم تا کمی منصف تر باشیم
ممنون از لطف و حسن نظرتون..منتظرنظرات بعدی تون هستم...زنده باشید..یاعلی مدد

قاصدک سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 01:52 http://m-ghasedak.blogfa.com

سلام قاصدک مهربون.خوبی عزیزم؟
بالاخره من اومدم!
ببخشید که یه مدت واقعا کم پیدا بودم! قول می دم جبران کنم!
دوست دارم!
شاد باشی
بای

قاصدک عزیز.زیارتتون قبول..ممنون که اومدی..همیشه ازنظرات زیبات استفاده میکنم
منم اولین فرصت خدمت میرسم..زنده باشی...یاعلی مدد

دوست سبز سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 03:33

تصرف حوزه نفتی ایران توسط عراق و بی اعتنایی ایران
نویسنده : مجنون وطن - ساعت 2:13 روز سه شنبه سی ام تیر 1388


تابناک : با گذشت حدود یک ماه از تصرف یکی از حوزه های نفتی ایران توسط ارتش عراق هنوز واکنش قاطعی به این اقدام نشان داده نشده است .

روزنامه جمهوری اسلامی در شماره امروز خود نوشت:

ماه گذشته تیم بهربرداری نفتی عراق به همراه گروهی از نیروهای ارتش این کشور به یکی از حوزه های نفتی ایران در نوار مرزی حمله کرده و پس از تصرف اقدام به آغاز عملیات استخراج نفت کردند. با این وجود مراجع مسئول در وزارت خارجه و نیروهای مسلح تنها به ارسال نامه ای بسنده کرده و طرف عراقی نیز با بی اعتنایی به نامه های ایران به بهره برداری ادامه می دهد. این در شرایطی است که مطابق با توافقنامه 1975 الجزیره و قوانین بین المللی طرف عراقی به هیچ وجه مجاز به این تجاوز آشکار نیست.

محمد مهدی سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 08:49 http://sobhe14.blogfa.com

سلام و دوباره سلام
جناب قاصدک عزیز من به هیچ وجه ناراحت نشده و رنجش خاطری از یک همفکر و همرزم و در بسیاری از موارد نزدیک به ندارم. باور کنید از رمان خاطرات و سیاحت نامه و ... علاقه دارم و ثبت لحظه لحظه زندگی را جالب می دانم. قصدم نگارش تا لحظه ای است که متوجه قطع نخاع شدم. در ضمن اینکه استقبال مردم و بسیاری از جوانان به کتاب دا را نشانه ثبت لحظه به لحظه خاطرات ایشان می دانم.
بازم به من سر بزنید خوشحال می شم
موفق باشید.

جناب سامع دوست عزیز..خب منم از خاطره گویی خوشم میادکه میام پیشتون
ازتونم ممنونم که باسعه صدرتحملم میکنید..چشم حتما مزاحم میشم..یاعلی مدد

فاطمه سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 09:43 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام...حال شما؟الحمدا...که خوب هستید.

لبخندی اشاره کن
ای خوب سایه گستر
تا دورترین فاصله را
با تو بدوم
مهربانی ام اموز
انجا که سقف گلین خانه ام
اسمان پوشانده است
و چلچله ها
اواز زیستن را بال می زنند
شب دل به اواز تو دادم
که سقف نگاهم
پر از طنین پنجره ای شد
در اغوش ماه
چه قرابتی است
میان ماه و تو وپنجره
که اینسان پرده ها همه
رنگ اواز اسمان می گیرند
و دریا یر سر من
بال می زند.
شعر قشنگیه ازش خیلی خوشم اومد تقدیمش میکنم به شما بابای مهربانم
دلتون همیشه شاد
یاعلی

خوشحالم که شما هم حالتون خوبه...خیلی....الحق که شعرقشنگیه.
بازم ممنون.دختر خوبم..زنده باشی و همیشه شادشادشاد..التماس دعا..یاعلی مدد

alnilam سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 11:21 http://www.zanooy-orooj.persianblog.ir

سلام خوبید؟!
آره خوب اینم هست الهی بمیرم که اگه من بمیرم کی از عمو محمودم در برایر شما دفاع کنه؟!
نخیر شما بزرگواری کردید که صحبت کردید بنده که همیشه میگفتم هرچی میخواهید بگید! منم کارت دعوت ندادم گفتم که فقط خبر دادم!
جوابیه هم دارید.
خودتونو کنترل کنید!!مصیبت باز نشدن کدهای کامنت بلاگ شمام به مصیبتهامون اضافه شد!
بقیشم خصوصی

خدا نکنه..این چیه میگی؟؟مگه کار ایشون به فدا شدن رسیده؟؟اصلا مگه اون مقام را دارن ایشون.؟!.من فقط نقطه نظرات سیاسی تون را نقد کردم!!...کامنتم باز نمیشه من خودمو کنترل کنم؟؟!!.ممنونم ازت دختر خوب

محمد سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 12:07

حاجی سید عزیز خودم سلام خوبی چه خبر خوش میگذره؟حاج سید من ۵شنبه کنکوردارم واسم دعا کن.راستی حالت چطوره؟بهترشدی؟حاج سید اگه میشه شعر رو تا۵شنبه واسم اماده کنی ممنون میشم.یا علی

ممنون..شما خوبید؟؟؟..محتاجیم به دعا..چشم...اون شعرم برات میفرستم.امشب
زنده باشی....یاعلی مدد

سهیل سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 12:09 http://sobhe.blogfa.com/


سلام ووقت بخیر
و برای همین هم هست که سفارش شده بعضی وقتها به زیارت اهل قبور برویم تا ببینیم که اخر و عاقبت دنیایی ما به کجا ختم می شود . شما که هزارماشاءالله گام را هم فراتر نهاده اید و یک جورایی انداز و برنداز جا و مکان را هم کرده اید . من هم یک زمانی این حس شما را تجربه کرده ام البته نه در این سالها که سالیان دور.
توی مسجد محله و انجمن اسلامی و پایگاه فرهنگی که در مسجد محل برقرار بود تابستان برای بچه های راهنمایی و دبیرستان کلاسها و برنامه هایی داشتیم . یکی از برنامه های اعتقادی که یکی از دیگه از دوستان داشت چند جلسه ای را به مرگ و بعد از مرگ اختصاص داده بود. اتفاقا همون موقع ها یک اردویی تونستیم دست و پا کنیم و یک شب و دو روز رفتیم اردوگاه. به سرمون زد که برای ملموس شدن موضوع یک قبر هم حفر کنیم . اقا دور از چشم بچه ها دو سه نفری با چه زحمتی یک قبر حفر کردیم و به جهت یادگاری توش هر کدام یک عکس هم گرفتیم. حالا بماند که اون کلاس و اون برنامه که خیلی هم خوب برگزار شد چه تاثیر بسیار خوبی حداقل چند روزه در بچه ها داشت . وقتی که طبق معمول عکسها چاپ شد و من با خنده و شادی عکسها را اوردم خونه تا به اهل خانه نشان بدهم . همینطور که دوره نشسته بودیم با مادر و خواهر وبرادرها تا عکس ها را دست به دست بگردونیم و نگاه کنند که شازده پسرشون توی اردو چه هنرهایی از خود به خرج داده . من گذاشتم عکس توی قبر را به عنوان اخرین عکس نشان بدهم. کنار دستم مادرم بود . همین که عکس را با خنده دادم به مادرم . مامان یک نگاهی کرد بهش و با تعجب گفت این چیه ؟ گفتم یک قبره که توش خوابیده ام. اقا همین را گفتم بلا گفتم . مامان این عکس را چنان ریز ریزش کرد و چنان دعوام کرد که خدا می دونه . تا چند روز بعد از این حادثه هم مادر با من حسابی سرسنگین بود هم من بابت ریزریزشدن عکسم ناراحت بودم . ولی الان که خودم پدر شدم یاد اون خاطره که می افتم متوجه اون عمل گرامی مادر می شوم .
میزبان هر روز شما باحافظ : سهیل

خوبی اقاسهیل؟۱..اقا چه عجب؟؟؟..ممنون از حضورتون..نقل خاطره قشنگی بود
ولی من تا عکسمو نشون دادم به اهل خونه همه گفتن چه قشنگه.؟!
بلوتوتش کن توگوشیم!!!!!..باورکن خودمم منتظربودم حالشون دگرگون بشه.
ولی استقبال شدیدی شد ازاین عکس!!.حتی تو دنیای مجازی!!..زنده باشی و سلامت

مجنون جامانده سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 19:59 http://majnoon123.blogfa.com/

هو!
الیس الله یا حکم الحاکمین ....
آیا خدا نیکوترین داوران نیست .؟؟؟؟ آیه(۸) سوره مبارک تین
...
عرض ادب خدمت حضرت عشق غزل قاصدک دامت وبلاگه !
خوب باشی
وقتی گفتی در قبر امتحانی خوابیدی .یاد یکی از رفقا در بیمارستان ساسان بخش منتظران پرواز یعنی طبقه 6 افتادم که چند سال پیش در جوارش چه صفا هایی نکردم افتادم.
از فاو با هم آشنا شدیم . هردو مست خردل شدیم .
به من می گفت آدم وقتی امتحانی تو یه قبر می ره خیلی خوف می کنه . سید من حدود 13 سال است در یه قبر بنام اطاق ... در بیمارستان هر روز منتظرم که چه موقع خاک می ریزن روم .
البته از من پر رو تر او بود که هنوز هم منتظره ....
ولی کاشکی نخبگان ما فقط مراقب حرفهایشان نبودن و کمی هم به زنگ آخر که روز امتحان است فکر می نمودند .
غزل جانم 10 ها بار سعی کردم نه فقط نوازش بلکه تبرک و دست بوسی در خدمت باشم ولی خودت می دانی ...دولت مهر ورز است .! و دسترسی به حضرت عالی بی مانع نیست ....
وگرنه ...گرای ترا دارم
سبز باشی و آفتابی
اما سلام

جانباز گرامی؛ سید جان..اتفاقا منم چندسال پیش توی همون طبقه۶بخش
منتظران پرواز توفیق داشتم دوشب باشم..قسمت ما پرواز نبود.پس من پر رو تر از
هر دو تونم..!!.متاسفانه نخبگان ما خودشون مشغول نخبه کشی هستند.
حرفهای قشنگ فشنگ از امتحان میزنندولی خودشونم میدونند که رفوزه شدند!
خدمت از ماست اقا سید..همینکه دست ما کوتاه و خرما برنخیل هم نشونه عدالت ورزیه
زنده باشی که زنده ت برای ما بیشتر عزیزه!!!..یاعلی مدد

سوگند سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 22:11 http://sogandenik.blogfa.com

سلام وعرض ادب خواستم دعوتتون کنم .برای اپ جدید خوشحال میشم از حضور سبزتون شاد وسلامت باشید

خواهش میکنم....باعث افتخاره..چشم خدمت میرسم..حتما..یاعلی مدد

ایرانی چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 02:42 http://barkhaste.blogfa.com

و بدین‏گونه در هر شهری رؤسای تبهکارش را گماشتیم ...[ناراحت]

و بدین گونه بود که دوستی به زبانی دیگر گفت: پیش منم بیا.!!!

ساقی چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 03:39 http://http://www.makhfigah128.blogfa.com/

سلام قاصدک عزیز !
ما همینطوری خوابمون نمی برد
نصفه شب آب دهنمون ساچمه شد اخوی !
شما سر و سری دارید یا دل آآآآآآآآوران
ما رو چه به بهشت زهرا و اینا ....

دوست عزیزم مگه نصفه شبی روح دیدی که آب دهنت ساچمه شده؟؟!!
تازشم!.دل آوران حکایت داره!!.همشو که نمیشه همین اول کاری بهت
بگم و بری دیگه نیای..ممنون..شب و روزت خوش..یاعلی مدد

داود حیدری چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 07:00

سلام بر آقای قاصدک
عجب یادآوری جالبی!
به سلیقه و نکته سنجی بالای شما و انتخاب زیبایتان جهت یادآوری ما خواب رفتگان تبریک میگم؛ به قول قدیمیا انشاالله عاقبت به خیر بشید و بشیم.














1

اختیاردارین حاج داوود....داشتم درسهامو مرور میکردم!!!!..ممنون که اومدی و تشکر از دعای خیرتون..یاعلی مدد

فاطمه چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 09:36 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام بابایی حال واوضاعتون که خوبه...
میگم قبلنا وبتون راحت باز میشد راحترین وبی که میرفتم مال شما بود ولی از وقتی قالب جدید گذاشتین ما رو به دردسر انداختید(خنده)از بس به کامپیوتره فشار میاد و صداش میشه عین مته!!!من که میام باید دوبار ایت الکرسی بخونم که این کامپیوتره که ماله بیت الماله یهویی منفجر نشه.
میگم ایها الناس رو خوب به یاد مرگ انداختید شبا دیگه نمی خوابن(نیشخند) ادامه بدین خوبه(شیطان)
در÷ناه حق

خب منم نمیتونم راحت بیام وب شما هاااا..چه ربطی به قالب داره؟؟
نکنه توهم عادت کردی به اون قالب قهوه ایه؟؟.خب منم دوست دارم قالب نو بذارم
انشاالله که منفجر نمیشه..ولی خب بهش رحم کن!!!..
خب گفتم که..مگه روح دیدید که خوابتون نمیبره؟؟!!..دیگه ندارم از این چیزها مگه اینکه از شستن مرده ها عکس بذارم این بار!!.....ممنون که اومدی...یاعلی مدد

alnilam چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 11:52 http://www.zanooy-orooj.persianblog.ir

سلاممممممممممم! خوبید؟!
آقا ما اومدیم بگیم حالا ما یه چی میگیم شما چجرا عصبانی میشید!
راستی به این دوست محترمتون جناب مجنون جامانده بفرمایید خیلی زیبا توصیف کردن واقعا قلم زیبایی داشتن حداقل توی این یه تیکه ما ترسیدیم بریم وبلاگشون آخه....!!!!

منکه عصبانی نیستم.اصلا هم نمیدونم درچه موردی میگی..خب اول یه اشاره بکن بعد بگو
آقا سید دوست خوب و نازنینیه..بله.واقعا قلم زیبایی داره..ولی من که نگفتم نرو وب شون
اتفاقا برو تا دیگه به من نگی بابایی تو دیگه چرا؟؟؟ چون ایشونم سبز تشریف دارن!!!

محمد چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 12:22

سلام حاج سید دمت گرم لوتی این مرامته که منواسیرخودت کرده.خاج سید اجرت با امام حسین.دوست دارم دعا کن فردا کنکور دارم.یا علی

محمد اقا خب تو هم منو به اسارت بردی..خب با اسیر هم اینطور نمیکنن
چی میخوای از جونم.؟!!!.ولم کن باباااا..مگه امتحان نداری؟؟.
خب برا هرکاری که نباید فرت و فرت تشکر کنی.!!..موفق باشی..یاعلی مدد

بهار چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 13:26 http://baharjoOn69.blogfa.com

قالب نو مبارک
ئه! اینجا هم کد میخواد......

همین؟؟؟!!!شما که بعدازتعویض قالب اومدید!!!..بازم ممنون...بله کمال همنشینیه!

مریم چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 18:54 http://ghasedakekhial.blogfa.com

عمومی(نیشخند)
سلام قاصدک
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟

بله الحمدلله..خوبم خوشم سلامتم..شما هم همه شو باشید انشاالله..یاعلی مدد

صبور چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 20:51 http://http://sangesabor.blogfa.com/

سلام دوست گرامی

ممنون از حضور همیشگی و حسن توجهتون
منتظر نوازشهاتون میمونم !!!! دیگه به انواع و اقسام نوازشهاتون عادت کردم فقط بگم پرچم سفید زدم در وبخونه

همیشه ایام به کامتان باد مهربان

خب من اومدم وب تون ولی نتونستم بخونم..درهم ریخته بود!!.اشکال ازشمانبودآآآ
وبلاگها این روزها باید تأدیب بشن.! ..ولی من هنوزم پرچم سبز را گذاشتم
اون بالا فقط نا مرئیه!.چشم بصیرت میخواد دیدنش!!.آخه خیلی ها فقط نسبت
به اون عکس که گذاشته بودم(دروغ ممنوع)حساس بودن.حوصله خوندن مطالب راندارن
ولی من هرچی فکرمیکنم باشما اعلان جنگ ندادم!!!!..بایدبازم بیام..تا بعدیاعلی مدد

م.عروج چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 22:06 http://shabtub.persianblog.ir

سلام بابایی.
ما بیشتر می خوایمت. بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی ها.
.
آپم قدم رنجه می فرمایید؟

محمدآقا..قبول نیست..من زودترگفتم که میخوامت ...خیلی....
ماشالله خوب پرکارشدی هااا..چشم همین امشب خدمت میرسم..ممنون

دوست سبز چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 22:14

بسمه تعالی

آیت‌الله دستغیب در پیام خود به صراحت از دیگر مراجع تقلید نیز خواسته تا در برابر کودتا به نفع مردم موضع بگیرند و نگذارند شائبه‌ی جدایی مراجع از مردم پیش بیاید.


بسمه تعالی

قال الله تعالی: (ابلّغکم رسالات ربّی و انا لکم ناصحٌ امین)اعراف۶۸
حضور محترم حضرت آیة الله هاشمی رفسنجانی

رئیس مجلس خبرگان رهبری و تشخیص مصلحت نظام و یار دیرین امام راحل (رحمة الله ) و انقلاب اسلامی ایران


نصایح خیر خواهانه جنابعالی در نماز جمعه تهران در روز بیست و ششم تیر ماه را همه شنیدند و آنچه پیش آمده از نگرانی بسیاری از مردم این سرزمین که همه مسلمان و دوستداران اهل بیت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هستند بازگو کردید . و رنجش خاطر آن عده کثیر از مردم را تذکر دادید. ما شاهد ضرب و شتم مردم بی دفاع بخصوص دانشگاهیان بودیم. پر کردن زندان ها و باز جوئی های آنچنانی که بر کسی پوشیده نیست.
شما پیشنهادهای خوبی برای التیام نسبی دادید، آزادی همه ی زندانیان ، دلجوئی از آنها و خانواده آنها و اینکه بتوانند آزادانه حرف منطقی خود را بزنند و همچنین رسانه های جمعی قضاوت یکطرفه نداشته باشند.

این جانب عرض می کنم از گذشته تا به امروز مردم پشتیبان فقهاء عدول بوده اند. بکار بردن سلاح سرد و یا احیاناً گرم و زندان برای مقلّدین آقایان و دوستداران اسلام و روحانیت یعنی برگشت از دین و تنها ماندن ،و این نه تنها نفعی ندارد که ضرر هم خواهد داشت و معنی حفظ نظام این نیست و این گونه نمی شود اسلام و انقلاب را حفظ کرد. این قبیل رفتارها دور نمودن مردم از نظام و اسلام است. آمریکا ، روسیه ، چین و هر ابرقدرت دیگری هیچگاه دوست ما نبوده و در آینده هم نخواهند بود . خیر در دوستی و همدلی با مردم است .

این جانب آنچه از سخنان حضرت آیة الله هاشمی رفسنجانی شنیدم خیر خواهانه بود . نهیب دادن به ایشان و هتک حرمت ایشان به خاطر سخنان حق جایز نیست .
به هر حال لازم است به خواسته های منطقی دوستداران امام و انقلاب آقایان میرحسین موسوی و حجت الاسلام و مسلمین کروبی و محسن رضایی که عده ی بسیاری به آنها رأی داده اند گوش فرا داد که یقینا با دوستی بسیاری از مردم مواجه خواهیم شد. ضمنا متذکر می شوم تاریخ مسلمین به خصوص شیعه شهادت می دهد که تا به امروز مرجع و ملجأ مردم ،علما و مراجع بوده اند ،لذا قلم و بیان خیرخواهانه و حق طلبانه مراجع و علما ،باید مستمر بر این معنا باشد تا هیچ شائبه ی جدایی مراجع و علما از مردم حاصل نشود.


سید علی محمّد دستغیب

اگه کسی از زاویه منصفانه به این قضایا نگاه کنه واقعاْ خرسندمیشه از وجود همچین مراجعی که غمشان غم مردم است ولی متاسفانه عده ای هم هستندکه ازهمین فردا(باعرض معذرت)جناب دستغیب راهم عالمی ساده لوح می انگارند..!!..به هرحال ..دوست سبز من..ممنون از اطلاع دادنتان..آدرس هم که ندارید.پس همینجا هیشه تشکرمیکنم و آرزوی سلامتی برایتان دارم..یاعلی مدد

شمس پنج‌شنبه 1 مرداد 1388 ساعت 02:59

سلام
با حجاب عشق
منتظر حضورتان هستم

اومدم و دیدم..دلنوشته های مناجات گونه تون همیشه زیباست و دلنشین.زنده باشید

دوست تنهایی ها پنج‌شنبه 1 مرداد 1388 ساعت 07:05

مرگ من سفری نیست . .

هجرتی ست

از سرزمینی که دوست نمی داشتم

به خاطر نامردمانش

هنوزم که بی اعتمادی میزنه شعرارسالیتون؟؟!!..هرجور راحتید./..یاعلی مدد

م.عروج پنج‌شنبه 1 مرداد 1388 ساعت 15:34 http://shabtub.persianblog.ir

سلام بابایی.
جوابیه داری

لطف کردی..چشم.الان خدمت میرسم..یاعلی مدد

فاطمه پنج‌شنبه 1 مرداد 1388 ساعت 16:35 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلام علیکم(گل وخنده)
حال شما خوبید؟
خبری نیست بجز سلامتی شما
من خوبم
و
....
یاعلی

خنده و گل و ممنون.که اومدی.!.شاده سرزنده باشی.منم خوبم و..........یاعلی مدد

صبور جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 10:01


با عرض سلام و تبریک ایام شعبانیه

ماه میلادسه پرچم دار عشق
دلبرودلداده ودلدارعشق
ماه میلادسه ماه عالمین
سیدسجاد(ع) وعباس وحسین (ع) بر همه دوستان مبارک

التماس دعا مومن خدا

منم تبریک میگم خدمت شما و تموم دوستداران اهل بیت این اعیاد بزرگ را
تشکرازحضورهمیشگی تون...ولی ..دعا کنید مومن باشیم..یاعلی مدد

فاطمه جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 10:33 http://www.omresokhteh.blogfa.com

سلبام وصبح ادینه تون بخیر وخوشی...

دامن علقمه را عطر گل یاس یکی است
قمر بنی هاشم در همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است.
شعبان شد و پیک عشق از راه امد.عطر بقیه الله امد،با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین یک ماه و سه خورشید در این ماه امد.
ماه زیبای شعبان بر شما مبارک.
التماس دعا
یاعلی

دختر بابا..ممنون.ولی این شعر را من یه جوردیگه شنیدم ااا..!!(نیشخند)
خب میخواستم بنویسمش.!..اصلاْ خوب شد..یکی دوروزدیگه درستشو بیا و ببین
منم فرارسیدن این ماه پرخیروبرکت را تبریک میگم..محتاجم به دعا..یاعلی مدد

نبض شقایق جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 11:44

صبا تو نکهت آن زلف مشکبو دارى

به یادگار بمانى که بوى او دارى

دلم که گوهر هر اسرار حسن و عشق دروست

توان به دست تو دادن گرش نکو دارى

در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت

جز این قدر که رقیبان تندخو دارى

نواى بلبلت اى گل کجا پسند افتد

که گوش و هوش به مرغان هرزه‏گو دارى

به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد

خود از کدام خم است اینکه در سبو دارى

به سرکشى خود اى سرو جویبار مناز

که گر بدو رسى از شرم سر فرو دارى

دم از ممالک خوبى چو آفتاب زدن

ترا رسد که غلامان ماهرو دارى

قباى حسن فروشى ترا برازد و بس

که همچو گل همه آیین رنگ و بو دارى

ز کنج صومعه حافظ، مجوى گوهر عشق

قدم برون نِهْ، اگر میل جست و جو دارى

شمس جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 16:55 http://mushtagh.blogfa.com

سلام
کلی حرف داشتم بزنم و ...
تا این وب حضرت عالی باز بشه داشتم با ریتم آن سروده در حال گذر در بالای وب را می خواندم و
تو حس بودم دیدم از ریتم افتادم ( خنده )‌
آخه نیم بیت آخرش یه کمی فالش بود ( خنده )
خلاصه یادم رفت چی می خواستم بگم ( تعجب )
عصر جمعه شما بخیر
سلام مرا بپذیرید ( گل )

دوست بزرگوار..خب منکه گفتم سوات! ندارم..هر روزباید اعتراف بگیرید ازمن؟؟!!
حتی نمیدونم فالش چی هست؟!!.خب همه که مثل شما ریتمیک برخوردنمیکنند
شماباموسیقی ماشالله آشنایی کامل دارید.بگم؟؟؟؟؟بگم؟؟؟؟بگم همه باخبر بشند؟؟
آدینه شما هم بخیرو سلامتی باد..واقعا ممنون از توجه تون..یاعلی مدد

قاصدک جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 18:09 http://www.ghasedake-eshgh.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم[بوسه][گل]

دوووووووووووووووست گلم اومدم که به وبم دعوتت کنم!!![بوسه][گل]

دعوتمو قبول کنااااااااااااااااااااااااا[خونسرد]


[بوسه][گل]اپـــــــــــــــــــــــــــــــم بـــــــدووووووو بیــاااا .. !!![بوسه][گل]
[بوسه][گل]اپـــــــــــــــــــــــــــــــم بـــــــدووووووو بیــاااا .. !!![بوسه][گل]
[بوسه][گل]اپـــــــــــــــــــــــــــــــم بـــــــدووووووو بیــاااا .. !!![بوسه][گل]
[بوسه][گل]اپـــــــــــــــــــــــــــــــم بـــــــدووووووو بیــاااا .. !!![بوسه][گل]


منتظرتماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا[قلب]

همین الان بیاااااااااااااااااا[بوسه]




یاعلی[گل]

قاصدک عاشق..ممنون..ولی اگه منو میشناختی میدونستی من به اینجور
دعوتنامه ها آلرژی دارم!!!!.دعا کن تمامیت خواهان این کامنتتو نبینند!!.
که اگه ببینند جفتمون باید ازاین شهرفرار کنیم.!..
گرچه اومدی و نظر نذاشتی ولی..چشم.. میام..حتما..

مریم جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 20:01 http://ghasedakekhial.blogfa.com

سلام قاصدک
من آپما زود بیاین که جا نمونین

خب مگه مسافرت داری میری؟؟؟جا نمونم؟؟!!!...دست نگه دار!!..دارم میام!

دوست سبز جمعه 2 مرداد 1388 ساعت 20:16

خانواده مسعود هاشم‌زاده با قید ضمانت آزاد شدند



روز پنج‌شنبه، اول مرداد نیروهای امنیتی با حضور در منزل مسعود هاشم‌زاده یکی از کشته‌شدگان ۳۰ خرداد تهران، خانواده وی را برای بازجویی به اداره آگاهی تهران بردند. ساعت ۸ شب همان روز این افراد با قید ضمانت آزاد شدند

پنج‌شنبه اول مرداد، ساعت دو و نیم بعدازظهر، چند نفر لباس شخصی به همراه یک مامور نیروی انتظامی به منزل مسعود هاشم‌زاده مراجعه کردند. به گفته‌ی شاهدان عینی این افراد ابتدا تمامی پلاکاردهای تسلیت، پارچه‌های سیاه و نیز عکس‌های مسعود را از در و دیوار منزل و کوچه محل اقامت این خانواده پاره کردند. سپس برای آنچه از سوی آنان «ادای پاره‌ای توضیحات» خوانده شد پدر، مادر و برادران مسعود هاشم‌زاده را با خود بردند.

افراد خانواده هاشم‌زاده تا ساعت هشت و نیم همان شب مورد سوال و جواب قرار گرفتند و سپس از هریک از آنان تعهدنامه‌ای گرفته شد که سه مورد به طور مشخص در آن ذکر شده بود: شما نباید پرچم سیاه جلوی در بزنید، مراسم چهلم نباید داشته باشید و همین طور با رسانه‌های خارجی هم نباید هیچ مصاحبه‌ای انجام دهید.

در مورد برگزاری مراسم چهلم مسعود هاشم‌زاده یکی از بستگان این خانواده می‌گوید: « چون خانواده‌ی مسعود سوم و هفتم نگرفتند یعنی به آنها اجازه داده نشد که بگیرند، می‌خواستند یک مراسم چهلم برگزار کنند. ولی اینها آمدند زودتر اقدام کردند و گفتند شما نباید مراسم چهلم داشته باشید، برای این که ما به شما اطلاع می‌دهیم که شما چه کارهایی باید بکنید».

وی همچنین در مورد مصاحبه افراد خانواده مسعود با رسانه‌های خارج از کشور چنین می‌گوید: «خانواده مسعود یک‌ماه این قضیه را پنهان کردند. ولی برادرهای مسعود دچار عذاب وجدان شدند و به همین خاطر، تصمیم گرفتند شروع به فعالیت برای مسعود کنند. حدود ۱۰ روز بود که جلوی در پرچم زده بودند. کاری با آنها نداشتند اما همین که با رادیوهای خارجی مصاحبه کردند اینها آمدند. این را هم باید بگویم چون ما در ایران نه تریبون آزاد داریم، نه رسانه‌ای داریم، نه صدا و سیمایی داریم که اطلاع‌رسانی کنیم، خانواده‌ها مجبور می‌شوند که با رسانه‌های خارجی مصاحبه کنند».

اعضای خانواده هاشم‌زاده با سپردن شناسنامه‌ها و کارت‌های ملی‌شان به عنوان ضمانت، شامگاه پنج‌شنبه اول مرداد آزاد شدند.

یونیکورن شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 00:01

سلام قاصدک.

وبلاگ تون باز نمیشه. الان هم به برکت ذخیره کردن آدرس کامنت ها فهمیدم آپ کردید، اما اصلا نمی دونم چی آپ کردید!! فکر کنم قالب وبلاگ تون خیلی سنگین شده که در بازه ی زمانی ۵ دقیقه ای هم نیز لود نمیشه!

فقط اومده بودم بگم که... بعضی وقتا هیچی جای مداد و یه ورق کاغذ رو نمی گیره! حتی داکیومنت های مخفیم! یه وقتایی فقط دلت میخواد دستت رو سفیدی اون کاغذ قدم بزنه... همین... فقط چند قدم...

اگر سر بزنید خوشحال میشم. البته من مجبور شدم به همون داکیومنت مخفی قناعت کنم...

شاد باشید.

یونیکورن عزیز..خب این آپ مال هفته گذشته ست..!.ولی درمورد دیربالا اومدن وبلاگ .همین مشکل را من با اکثر وبلاگها دارم.فکرنکنم از قالب باشه.ولی در فکرتهیه یک قالب خوب هستم..قبلاْ گفتم که اینو موقت گذاشتم..درمورد بقیه نوشته هاتون....باید بیام..چشم...ولی دلیل نمیشه نظر نذاری هااااا...بازم ممنون یاعلی مدد

یونیکورن شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 00:05

راستی این شعری که نوشتید خیلی طولانی تر از این حرفاست ها!!! همین الان وبلاگ تون لود شد!

بله ..یونیکورن گرامی..منم میدونم..فقط این چند بیت را درخور نوشتارم دیدم.

دوست سبز شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 00:42

روایت عبدالله شهبازی از شنیدن خبر شهادت محسن روح‌الامینی:


در «بالاترین» خبری تکان‌دهنده دیدم. باورم نشد. به پدرش تلفن کردم. پاسخ نمی‌داد. به برادر بزرگش، محمد، تلفن کردم. جواب نمی‌داد. به عمویش، اسماعیل، تلفن کردم. بغض‌آلود گفت: خبر صحت دارد. من نیز بغض کردم و گریستم.

خبر شهادت محسن روح الامینی در زندان اوین مرا تکان داد. سخت گریستم. می‌دانم که خون محسن از خون ندا آقا سلطان و سهراب اعرابی و مسعود هاشم زاده و کیانوش آسا و دیگران رنگین‌تر نیست؛ ولی چون می‌شناختمش طبعاً بیش‌تر متأثر شدم. دکتر روح الامینی، که دکتر داروساز و هم اکنون رئیس انستیتو پاستور است، و همسرش، خانم دکتر زهره حقیقی، از مفاخر علمی کشورند. محمد، برادر محسن که سه چهار سالی از محسن بزرگ‌تر است، سال‌ها مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود. نمی‌دانم در این ساعت چهره همیشه خندان دکتر روح الامینی و محمد روح‌الامینی چگونه است.

فراموش نمی‌کنم آن روز را، در کوران نهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، که دکتر محسن رضایی، دوست و یار قدیمی دکتر روح‌الامینی، از نامزدی ریاست‌جمهوری منصرف شد. دکتر روح‌الامینی در شیراز میهمان ما بود. احمدی‌نژاد به دکتر روح الامینی تلفن کرد و شنیدم که خواهش و تمنا می‌کرد رضایی اطلاعیه بدهد که به سود احمدی‌نژاد انصراف می‌دهد. البته محسن رضایی نپذیرفت. آن زمان، چه کسی می‌توانست تصوّر کند روزی را که محسن، پسر دکتر روح‌الامینی، قربانی صعود شوم احمدی‌نژاد شود. چه کسی باور می‌کرد روزی محسن روح‌الامینی را در اوین خواهند کشت؟ چه کسی باور می‌کند محسن، و ده‌ها مانند محسن، به این سادگی قربانی موج جهل و جنونی شوند که گروهی مجهول‌الهویه ایجاد کرده‌اند.

شهادت محسن روح‌الامینی، و همه شهدای راه جنبش نوزایی ایران اسلامی، را به جناب آقای دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، سرکار خانم دکتر زهره حقیقی، مهندس محمد روح‌الامینی و خاندان محترم ایشان تسلیت می‌گویم.

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار شود هر آن که او را نکشند



منبع: وبلاگ شخصی عبدالله شهبازی

غریبه شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 01:49

سلام به قاصدک گرامی


شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

آغاز ماه مبارک شعبان و اعیاد شعبانیه را به همه مؤمنان و مسلمانان شادباش می گوییم


موفق باشید

ممنون از توجه تون..منم فرارسیدن این ماه پر برکت را تبریک میگم..زنده و سلامت باشید

ستاره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 02:04 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

گرامی باد یاد تابناک‌ و پر فروغ احمد شاملو ، شاعر بزرگ آزادی

دوم مرداد، نهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، بزرگ شاعر ایران و جهان که از عشق و آزادی و پیکار با نیروهای جهل و تاریکی سرودی دیگرگونه ساز کرد.

اما سکوت آدمی

فقدان جهان و خداست

غریو را

تصویر کن!

به روزم و چشم انتظار حضور سبزتان

************************************************

میدونم که الان می نویسید که من اومدم و تازه 3 کامنت هم
گذاشتم.ولی خوب من هم همینجا از حضور همیشه سبزتان
تشکر میکنم.
سبز باشید و بی کران
ما با هم هستیم و کنار دیگران

بله دوست عزیز....من اومدم و تازه سه تا کامنت هم گذاشتم...(نیشخند).!!

ستاره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 02:35 http://ashnayemahjor.blogfa.com/

باز هم سلام و شبتان بخیر

اگر فرصت کردید و برای بار چهارم آمدید ، جوابیه دارید.


سربلند ، سرافراز ، سلامت و سبز باشید.

در پناه حق

شماهم یادگرفتید؟؟؟خب جوابمو همینجا بدید!!!..ولی من همون موقع اومدم و دیدم
ممنون....زنده باشید و سلامت..یاعلی مدد

مریم شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 06:01 http://ghasedakekhial.blogfa.com

سلام قاصدک
عکسش ربطی نداشت خوشم اومد گذاشتم (نیشخند)
نه مسافرت نمی رم گفتم دیر نیاین ببینین نفر آخر شدین باز بگین من دیر خبرتون کردم
این همه کشته تحویل جامعه می دن از رو هم نمی رن
شعر آدینه ها فقط یه کامنت بود
خدافظ

ممنون از توضیح جامعتون..
خب منکه گفتم به ما نیومده با هواپیما بریم سفر.اصلاْ دهکده جهانی هم نمیخوایم
همون چرتکه و نقالی و شاهنامه خوانی توی قهوه خونه ها کم خطرتره!!
هواپیما خطرداره حسن!!!..زنده باشی..یاعلی مدد

دوست تنهایی ها شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 06:06

آتش ! آتش ! چه کسی بود ندا زد : آتش !

بــــــنگ ، بــــنگ ، از نفس لوله شرر می‌بـارد

قصد دارد بـپـرد سمت کبوتـرها ، تـیــر

لحظه‌ای بعد در این سانحه پـر می‌بـارد

خنجر این بار ولی سینه‌ی سهراب درید

مادر از درد بر او خون جگر می‌بـارد



جبهه‌ای سبـز از این سمت به باغ آمده است

آتش و دود از آن سمت دگـر می‌بـارد


سید محمد علی آل مجتبی (شاه امیری)

حمیدرضا نصیری شهرضا یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 14:10

باسلام خدمت دوست وبرادر عزیزم قاصدک. ایام پربرکت شعبانیه ومناسبتها بخصوص میلاد اقا امام حسین وقمربنی هاشم وروزجانباز خدمت شماوخانواده مبارک باشد..

ساغر دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 11:40

سلام اولین جایی که اومدم تو وبتون ترسناک بود
قاصدک جان این همه جای خوب چرا اینجا
تروخدا ملاحظه ی افراد ترسوییی مثل منو بکنید
من بیشتر از اینکه از مردن بترسم یعنی از مردن نمیترسم ولی از مرده و قبر خیلی میترسم
دیگه اینجور جاها نرید جاهای قشنگم هست برای استراحت کردن و عکس انداختن ولی باز خوش به حالتون با این همه دل و جرات
اینم یه تفاوت دیگه بین من و شما

ترس نداره که.!!!.ولی باورکن وقتی کامنتت را خوندم متوجه نشدم داری درباره قبر و قبرستان حرف میزنی.گفتم مگه آپ رمضان هم ترسناکه؟!.
آخه خیلی وقته به گذشته وبم نرفتم..خوشحالم که بالاخره یکی پیدا شد و مثل خودم به سوابق دوستش پرداخته..ممنون..زنده باشی..یاعلی مدد

مجید سه‌شنبه 15 دی 1388 ساعت 10:18

سلام خسته نباشید فعلا درباره وبلاگ نظر نمیدم ولی خیلی مشتاق شدم آقای عباسی رو ببینم همچنین شما رو ...

در دل تاریکی شب
با چراغی به سراغم نرسید
هیچکس
موقع پژمردن فصل
با گلی تازه به باغم نرسید
هیچکس
هیچکس بازو به بازویم نداد ای روزگار
گل پریشان شد
زمستان شد بهار
از جوانی نیست چیزی یادگار
هیچکس این روزها هم درد و هم رازم نشد
آگه از درد من و دلسردی سازم نشد
باد زیر بال پروازم نشد
هیچکس

سالی به گرمی افتاب
به سبزی شالیزار
ابی مثل دریا
وبه سرخی شقایق برایت ارزومند

ممنون از دعای خیرت برای سال جدید
اما چرا پست های قبلی کامنت گذاشتی؟؟!~!
منم برات آرزوی بهترینها را در سال ۸۹ دارم.یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد